گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر اثنی عشری
جلد چهاردهم
185 ... «( الفجر ) » سوره هشتاد و نهم




اشاره
سورة الفجر این سوره مبارکه در مکّه معظمه نازل شده.
عدد آیات- سی و دو آیه [است نزد حجازي و سی کوفی و شامی و بیست و نه بصري عدد کلمات- یکصد و هفتاد و سه.
عدد حروف- پانصد و شصت و شش.
ثواب تلاوت- ثواب الاعمال ابن بابویه (رحمه اللّه)- عن الصّادق علیه السّلام: اقرؤا سورة الفجر فی فرائضکم و نوافلکم فإنّها سورة
الحسین بن علیّ، من قرئها کان مع الحسین یوم القیمۀ فی درجۀ من الجنّۀ.
حضرت صادق علیه السّلام فرماید: بخوانید سوره فجر را در نماز واجب و مستحب خود، به درستی که آن سوره حضرت حسین بن
علی علیه السّلام است.
به شرط ایمان و تقوي و عمل). ) «1» هر که قرائت کند آن را، باشد با حضرت حسین علیه السّلام در درجه آن حضرت از بهشت
چون حق تعالی ختم سوره مذکور نمود به این که مرجع و حساب به او است، افتتاح این سوره فرماید به تأکید بر مرصاد.
__________________________________________________
1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حیدري 1391 هج- ص 150 )
ص: 186
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
صفحه 133 از 252
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 1] ... ص : 186
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ الْفَجْرِ ( 1
وَ الْفَجْرِ: قسم به فجر. در این سوگند وجوهی است:
-1 صبح اوّل که مانند عمود از افق ظاهر میشود، و این وقت دعاي دوستان است.
-2 سفیدي صبح دوم که هنگام نماز و اجتماع بندگان است.
-3 صباح روز عرفه که وظایف دعا و نیاز حاجیان در آن است.
-4 صبح روز عید قربان.
-5 اول روز قیامت.
-6 انفجار قبور و بعث خلقان.
-7 صبح جمعه.
-8 در تبیان فرماید: فجر اشاره است به انفجار آب از انگشتان مبارك حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و آن در وقتی بود
که حضرت در جنگ بود و لشکر اسلام دوازده هزار بودند، از غایت تشنگی استغاثه کرده و گفتند: یا رسول اللّه تن و جان ما فداي
خدا و رسول باد، لکن اگر ما هلاك شویم، کافران خوشحال شوند. حضرت قدحی طلبید و انگشت مبارك در آن نهاد. خداوند
.«1» عالم چهار چشمه آب از انگشتان ماه شکاف او روان ساخت، مانند جوشیدن آب از چشمه، و همه لشکر سیراب شدند
-9 انفجار آب از چشمهها.
-10 انفجار ناقه صالح از کوه.
11 - ر ا ج ف ن ا ب آ ز ا ر ج ح ی س و م ه ی ل ع م لا سّ ل ا . __________________________________________________
1) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 230 بنقل از تبیان. )
ص: 187
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 2] ... ص : 187
( وَ لَیالٍ عَشْرٍ ( 2
وَ لَیالٍ عَشْرٍ: و سوگند به شبهاي ده گانه. در آن وجوهی است:
-1 دهه اول محرّم که عاشورا در آن است.
-2 دهه ذي الحجه که متمّم سی شب حضرت موسی علیه السّلام است.
-3 دهه میانه ماه شعبان که شب برات در آن است.
-4 دهه آخر ماه رمضان که شب قدر در آن است. و اشهر، دهه ذي الحجه است، و حق تعالی به آن قسم خورده. زیرا هیچ ایّامی
دوستتر از آن نزد خدا نیست.
در منهج مروي است که حضرت را اعلام نمودند: فلان جوان در این ایام روزه دارد. حضرت او را طلبید، فرمود: از فضل این ایّام به
تو چه رسیده؟ گفت: یا رسول اللّه چیزي نشنیدهام، جز آنکه ایّام حج است و حاجیان به افعال حج و طاعات مشغولند. خواستم در
صفحه 134 از 252
وظایف با ایشان موافقت کنم، با امید آنکه در آخرت با ایشان باشم. فرمود اي جوان! بشارت باد تو را، هر که در این دهه روزه
دارد، چنان است که هر روز صد بنده آزاد کرده، و صد شتر قربان نموده، و صد اسب در راه خدا به جهاد داده و چون روز ترویه
روزه دارد، چنان است که دو هزار بنده آزاد نموده، و دو هزار شتر قربان کرده، و دو هزار اسب به جهاد داده، و دو سال روزه براي
او بنویسند. و هر که در این دهه صدقه دهد، چنان است که آن را به پیغمبران صدقه داده، و هر که در این دهه به عیادت بیماري
را عیادت کرده، و هر که در این دهه تشییع جنازهاي کند، چنان باشد که در عقب جنازه شهید «1» رود، چنان است که پیغمبري
.«2» رفته و هر که مؤمنی را در این دهه ضیافت کند، چنان باشد که پیغمبر خدا را ضیافت نموده
و در خبر است روز اول ذي الحجه ممتاز است به خصایصی.
__________________________________________________
1). تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 231 . در این مدرك و نیز ابو الفتوح پیغمبر را آمده است. )
2). تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 231 . در این مدرك و نیز ابو الفتوح پیغمبر را آمده است. )
ص: 188
-1 مولد حضرت ابراهیم علیه السّلام.
-2 تسمیه آن حضرت به خلیل.
-3 قبول توبه آدم علیه السّلام از ترك اولی.
-4 تزویج حضرت فاطمه به امیر المؤمنین علیهما السّلام.
-5 بناي حضرت ابراهیم علیه السّلام خانه کعبه را.
-6 نداي حضرت مردمان را به حج.
-7 نداي به ذبح اسمعیل علیه السّلام.
-8 ورود فدا به جهت قربانی آن حضرت.
-9 ششم این ماه حضرت رسول سوره توبه را به ابو بکر داد که به مشرکین قرائت کند. چون روانه شد، جبرئیل نازل شد که این
سوره را نرساند به مشرکان مگر تو یا کسی که از تو باشد. روز سوم حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام را پیغمبر فرستاد تا آیات را از
ابو بکر بگیرد و خود قرائت نماید.
«1» . امیر المؤمنین علیه السّلام آن آیات را روز عرفه بر مشرکان تلاوت نمود
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 3] ... ص : 188
( وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ ( 3
وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ: و سوگند به جفت و طاق. در این دو اقوالی است:
-1 علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) فرماید شفع، حضرت حسن و حسین علیهما السّلام و وتر، حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام.
«2»
«3» . -2 از حضرت باقر و صادق علیهما السّلام مروي است که شفع، روز ترویه و وتر، روز عرفه
«4 . » 3 - ن ب ا س ا ب ع ه ت ف گ : ع ف ش ، م ا م ت ق ل خ ر ت و ، ق ل ا خ ت س ا ه ک س ی ل ه ل ل ث م __________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح، (چ اسلامیه) ج 12 ص 73 )
صفحه 135 از 252
. 2) تفسیر قمی، (چ نجف 1387 هج) ج 2 ص 419 )
[...] . 3) تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 485 )
. 4) تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 485 )
ص: 189
-4 شفع، نماز شفع است در نماز شب وتر، نماز یک رکعتی آخر آن است.
-5 تمام اشیاء، زیرا از زوج و فرد خالی نیستند.
-6 شفع، عناصر اربعه: آب و باد و خاك و آتش وتر، افلاك.
-7 شفع، بروج وتر، سیارات.
-8 شفع، جمیع ایام و لیالی وتر، روزي که شب ندارد، که قیامت باشد.
-9 شفع، درجات بهشت وتر، درکات جهنم.
«1» . -10 شفع، حضرت امیر المؤمنین و حضرت فاطمه علیهما السّلام، وتر، حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 4] ... ص : 189
( وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ ( 4
وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ: و سوگند به شب، آنگاه که بگذرد و منقضی شود و در عقب آن روز ظاهر گردد. یا سوگند به شب که بیاید و رو
آورد در عقب روز.
بیان- تقیید شب به جهت آن است که در تعاقب آن اقوي دلالت است بر کمال قدرت و وفور نعمت. چه سیر آن بر مقادیر مرتبه و
آمدن روشنائی روز نزد منقضی شدن آن ادلّ دلیل است بر آنکه فاعل آن مختصّ است به عزّت و جلال و متعالی است از اشباه و
مثال. نزد بعضی مراد شب مزدلفه است، و وجه اختصاص آن اجتماع مردمان است در آن به جهت طاعت رحمن و آمدن حاجّ در
آن از عرفه به مزدلفه و گزاردن نماز صبح در آن و از آنجا به منی رفتن.
نزد بعضی شب قدر است و اولی آنکه جمیع شبها باشد.
__________________________________________________
1) مدرك سابق. )
ص: 190
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 5] ... ص : 190
( هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ( 5
آنگاه به جهت تعظیم قسمهاي مذکوره فرماید:
هَلْ فِی ذلِکَ: آیا هست در آنچه سوگند یاد کردیم به آن از اشیاء مذکوره، قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ: مقسم به پسندیده مر صاحبان عقل را؟
یا هست در سوگند خوردن من به این امور مذکوره، سوگندي براي صاحب عقل؟ (استفهام براي تقریر و تحقیق است) یعنی این
قسمهاي مذکوره به جهت عظم آن، یا سوگندهاي حق تعالی به آن، کافی است مر صاحبان عقول را که تعقل کنند در آن و بدانند
که آنچه مورد سوگند حق سبحانه واقع شده، متضمّن عجائب و دلائلند بر قدرت الهی و محتوي بر غرائب و بدایع سبحانی و بدین
جهت شایسته شدهاند که حق تعالی به آنها قسم یاد فرموده و مقسم علیه را بر آن مؤکد گردانیده.
صفحه 136 از 252
نکته- تسمیه عقل به حجر، به جهت آن است که حاجر و مانع است از آنچه شایسته و سزاوار نیست صدور آن.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 6] ... ص : 190
( أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِعادٍ ( 6
أَ لَمْ تَرَ: (جواب قسم) خطاب به پیغمبر و مراد تهدید سرکشان و یاغیان است. آیا ندیدي و ندانستی؟ یعنی دانستی و معلوم تو شده،
کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ:
چگونه و چه کرد پروردگار تو. بِعادٍ: به اولاد عاد بن عوص بن آدم بن سام بن نوح علیه السّلام که قوم هود بودند.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 7] ... ص : 190
( إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ ( 7
ص: 191
إِرَمَ: (عطف بیان عاد) یعنی سبط ارم، و اینها عاد اولیاند که به اسم جد خود تسمیه یافتهاند، یا اسم بلد آنها باشد. پس در وصف
عادیان فرماید که:
ذاتِ الْعِمادِ: صاحبان قامتهاي بزرگ. گویند استخوانهاي تن هر یک از ایشان مانند ستونی بود و قد و قامت آنها کمتر از هزار
گز و پانصد و چهار صد نبوده. روایت است از قوم عاد که مردانی بودند که ایشان را با گروهی که خصومت افتادي، قوت و توانائی
«1» . ایشان این قدر بود که سنگی از کوه به اندازه آن قبیله بریدي و بیاوردي و بر سر آنها انداختی، همه به یکبار هلاك شدي
نزد بعضی توصیف آنها به ذات العماد، به اعتبار آن بود که اهل خیمه و خرگاه صحرانشین و خیمههاي آنها بر ستونها بر افراشته
بود. اشهر آن است که ارم بلده عادیان است.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 8] ... ص : 191
( الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ ( 8
الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ: آن شهري که صاحب ستون عظیم و بناي رفیع بود که خلق نشده بود، مِثْلُها فِی الْبِلادِ: مثل آن در شهرها نبوده و
نیست.
شرح باغ ارم- عاد را دو پسر بود. یکی شدّاد و دیگر شدید. هر دو سلطان بودند قهرمان و با اقتدار. چون شدید مرد، سلطنت به
شدّاد قرار گرفت و همه ملوك زمین سر به زیر اطاعت او آوردند. جالوت با آن عظمت یکی از سپهسالاران او بود. آتش کبر و
غرور در سینه او اشتعال یافت، دعوي الوهیت نمود. حق تعالی پیغمبران به او فرستاد. او را پند دادند، و به ایمان دعوت کردند و
ترغیب به بهشت نمودند، اگر ایمان آورد به وحدانیّت خدا. گفت: بهشت چه
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه) ج 12 ص 77 )
ص: 192
چیز است؟ گفتند: جائی است پر نعمت و پر میوه و حور و قصور و غرف. گفت:
از چه چیز ساخته شده؟ گفتند: یک خشت از طلا و یک خشت از نقره و سنگریزه آن مروارید، [داراي قصرها و اشجار و نهرهاي
شیر و عسل و آب جاري است. گفت: من قدرت آن دارم مثل آن بسازم، چرا از خدائی خود دست بردارم؟ سرپیچی نمود. پس
صفحه 137 از 252
عمّال خود را امر نمود مکانی خوش آب و هوا در نواحی شام یافتند یک فرسخ در یک فرسخ و صد امیر را گفت هر یک هزار مرد
حاضر ساختند. ملوك هند و روم و شهر یاران را امر نمود تا آنچه طلا و نقره و جواهرات داشتند، دادند طرح بنا ریختند. خشتی از
طلا و خشتی از نقره به کار بردند. فرجهاي آن را جواهر نصب [کردند]. هر روز چهار هزار بار طلا و نقره و جواهر به کار [برد].
بوستانی بنا نمود با هزار قصر و دیوارها و سقفها به درّ و لعل و فیروزه و زبرجد مرصّع گشته، در جلو هر یک از غرفات درختان طلا
و نقره برگهاي آن از زبرجد سبز و خوشههاي مروارید آویخته. زمین آن مشک و عنبر و زعفران ریخته و پاي هر درخت طلا و
نقره درخت میوهاي کاشته براي تناول و تفرّج. بعد از سیصد سال یا پانصد سال تمام شد. آن را گلستان ارم نام کردند.
هفتصد سال عمر نمود شدّاد. اعلام نمود با کوکبه سلطنت از دار الملک با خیل خدم و حشم عازم شد. دویست هزار نفر که با خود
برده بود در چهار میدان خارج باغ قسمت نموده با خواصّ خود متوجه باغ شد. چون با اسبش خواست وارد باغ شود، شخصی بانگ
عظیمی بر او زد. نگاه کرد شخصی عظیم دید با کمال هیبت. گفت کیستی؟ گفت: ملک الموت. پرسید اینجا براي چه آمدي؟
گفت: آمدهام جان پلید تو را قبض کنم. گفت: چندان مرا مهلت ده که به بهشت خود داخل شوم. گفت: رخصت از حق تعالی
نیست. شدّاد از ترس، خواست از اسب فرود آید یک پاي در رکاب و پاي دیگر به زمین. جانش را قبض همان جا به زمین افتاد.
صاعقهاي از آسمان هویدا شد تمام آن جمعیت را سوزانید و باغ را از نظرها خدا غایب نمود.
تتمه- وهب بن منبّه نقل نموده که عبد اللّه بن قلابه گفت: من به طلب شتر ص: 193
گمشده در صحاري عدن میگشتیم به شهري رسیدم که حصار محکمی داشت.
در حوالی آن قصور بسیار و منارهاي عالی مقدار، و من به امید آنکه کسی را ببینم و احوال شتر را پرسم، داخل شدم. دري عظیم
دیدم. هر دو لنگهاش از طلا و مرصع به لؤلؤ و یاقوت سرخ و سفید و اقسام جواهر. متحیر و متعجب ماندم. چون کسی پیدا نشد دابّه
خود را بستم و شمشیر حمایل نموده به شهر آمدم از مشاهده حیرتم بیشتر شد. قصرها دیدم، ستونهاي آن زبرجد و یاقوت بناي آن
خشتی از طلا و خشتی از نقره و فوق آن غرفهها، غرفههاي دیگر از طلا و نقره و یاقوت، به جاي سنگریزه مروارید و بجاي خاك
مشک و زعفران. خوف و ترس بر من زیاد شد. درختان از طلا و نقره و برگها از زبرجد و شکوفهها از یاقوت لمعان. آن
جواهرات به روشنی روز غالب شد. گفتم به حق خداي محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم که مثل آن در دنیا نیست. بعضی از
جواهرات که بزمین ریخته بود، برداشتم. پس به یمن بر گشتم و آنها را به مردمان نشان دادم. تعجب کردند این خبر شهرت یافت.
به معاویه رسید که آن وقت حاکم شام بود. مرا خواست. واقعه را گفتم. مرا نشاند، کعب الاحبار را طلبید. گفت در دنیا چنین
شهري هست؟
«1» «. إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ » : گفت بلی شهر ارم است که خدا فرموده
خاتمه: عقال شیبانی نقل نموده چون شدّاد و اتباعش هلاك شدند، او را پسري بود بنام مرثد بن شداد. او را بر ممالک خلیفه
و کافور شست و در غاري به روي تختی از طلا خوابانید و هفتاد حلّه به «2» گردانیدند. پدر را برداشت به حضر موت آورد به صبر
زر و سیم بر او پوشانید و لوحی بزرگ بر بالین او نهاد و این ابیات بر آن نوشت:
اعتبر بی أیّها المغرور بالعمر المدید انا شدّاد بن عاد صاحب الحصن العمید انّ اهل الارض کانوا خائفین من وعید و ملکت الشّرق و
الغرب بسلطان شدید__________________________________________________
. 1) تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5، ص 489 )
2) در تفسیر ابو الفتوح به همین نام ولی در منهج الصادقین سدر ذکر گردیده است. )
ص: 194
فاتی هود و کنّا فی ضلال قبل هود فدعانا فعصیناه الی الامر الرّشید فاتتنا صیحۀ تهوي من الافق البعید فتوفّینا کزرع وسط بیداء حصید
صفحه 138 از 252
«1»
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 9] ... ص : 194
( وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ ( 9
وَ ثَمُودَ: و آیا ندیدي و خبر به تو نرسید که چه کرد پروردگار تو به ثمود، که قوم صالح پیغمبر بودند؟ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ: آنان که
میبریدند سنگها و کوهها را براي مأواي خود، بِالْوادِ: به وادي که میتراشیدند از کوهها، خانههاي مخروطی و منحوطی موافق
زندگانی خود، که هزار هزار خانهها بنا نمودند. قوّت و جسیم اولاد زیاد و عمر بسیار داشتند. حضرت صالح علیه السّلام را خدا بر
آنها مبعوث و دعوت به توحید نمود. شتر سرخ موي به اوصاف خاصّه از آن حضرت طلبیدند، به شرایط به آنها عطا شد. عاقبت
سرکشی نمودند و شتر را پی کرده، مستوجب عذاب شدند. پس فرا گرفت ایشان را صیحه و صاعقه آسمانی و همه مستأصل و
هلاك شدند، در حالتی که همه سوخته و خاکستر گردیدند و کسی از آنها باقی نماند.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 10 ] ... ص : 194
( وَ فِرْعَوْنَ ذِي الْأَوْتادِ ( 10
وَ فِرْعَوْنَ: و آیا ندانستی و به تو خبر نیامد که چه کرد پروردگار تو به فرعون؟ ذِي الْأَوْتادِ: که صاحب جنود بسیار و اموال بیشمار
بود که استحکام
__________________________________________________
.236 - 79 و تفسیر منهج الصادقین (چ سوم) ج 10 ص 237 - 1) تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه)، ج 12 ص 80 )
ص: 195
و ربط ملک او به آن بود، همچنان که ربط و اتصال چوب به یکدیگر به وتد (میخ) است. یا به هر جا که فرود میآمد خیمه در
خیمه میزدند، چون استحکام خیمه بر طناب و آن به میخ است. یا به جهت آنکه مردمان را به چهار میخ میکشید و همینطور
میگذاشت تا بمیرند. از آن جمله حزبیل، مؤمن آل فرعون و زوجه او که ماشطه فرعون بود. روزي سر دختر را شانه میزد، شانه از
دستش بیفتاد. گفت کور باد آن کس که به خدا کافر شد. دختر گفت: پدر مرا میگوئی؟ گفت: نه خداي دیگر است که پدر تو
را آفریده. خداي آسمان و جمیع مخلوقات و بدون زن و فرزند است. دختر پدر را خبر داد. فرعون او را طلبید و به او گفت آنچه با
دخترش گفته بود. فرعون گفت: پشیمان شو و الّا به بدترین عذابی تو را هلاك گردانم. گفت هر چه توانی بکن. فرعون امر کرد تا
چهار میخ بزدند و مار و عقرب بر او مسلط ساختند. دو پسر داشت، هر دو را حاضر و گفت از این اعتقاد بر گرد و الّا پسرانت را
بکشم. زن گفت جان من و فرزندان فداي راه خدا باد. پس بزرگتر را کشتند و کوچکتر را که چهار ماهه بود، بر سینه او نشاندند.
او را تهدید کردند که این را هم میکشیم. به قدرت کامله الهی طفل به آواز آمد که: اي مادر بر نگردي، دنیا اعتباري ندارد و
صلاح آن است که زودتر به بهشت باقی رسانیم. و این طفل از جمله آن شش طفل است که پیش از وقت، سخن گفتند. پس پسر
را روي سینه مادر کشتند و بعد مادر را به او رسانیدند.
تتمه- مؤمن آل فرعون حزبیل فرار نمود. در بعضی کوهها متحصّن شد.
فرعون کسانی به تجسس او فرستاد دو نفر به او رسیدند. او را دیدند که در نماز ایستاده و سباع اطراف او پاسبانی میکردند و خبر
به فرعون دادند. حزبیل دعا نمود خدایا صد سال است عبادت تو میکنم و از خلق پنهان میدارم، هر کدام از این دو، سرّ مرا
نگهدارد، موفق به ایمان نما و آنکه افشا کند، او را هلاك کن. پس یکی از آن دو با خود گفت اینکه سباع محافظت او کنند،
صفحه 139 از 252
دلالت بر حقیقت او میکند. باز گشت و ایمان آورد و دیگري فرعون را اطلاع داد. فرعون از او گواه خواست. گفت رفیق من. او
را حاضر ساخت. گفت من چیزي
ص: 196
ندیدم. فرعون او را چهار میخ کشید و دیگري را خلعت داد.
اما آسیه بنت مزاحم، زوجه فرعون، مؤمنه بود. چون شنید ماشطه را چهار میخ کشیدند، فرعون را ملامت نمود که زنهار بیگناهی
را که سالها خدمت ما کرده، هلاك کردي، فرعون گفت: اي آسیه تو نیز دیوانه شدي. گفت من عاقلم و خداي تو و من و عالم
یکی است و تو را این قوّت داده که بر عالمیان حکومت کنی و شکر نعمت او نمیگزاري. فرعون غضبناك شد و او را براند. پدر و
مادرش را بخواند و گفت: دیوانگی ماشطه را پیدا نموده، والدین، آسیه را ملامت نمودند که تو را چه رسیده؟ گفت: دل من از
ظلم فرعون پر شده. روي به خالق آسمان و زمین آوردم و به یگانگی او معترف شدم. گفتند: خداي آسمان و زمین فرعون است.
گفت: او را بگوئید اگر راست گوید براي من تاجی بسازد، آفتاب در پیش او و ماه در پس او و ستارگان اطراف او. گفتند: چگونه
تواند کرد.
گفت: خداي آن باشد که هر چه خواهد تواند کرد. فرعون این را بشنید. امر کرد تا او را چهار میخ کشیدند. در آن حال گفت:
درهاي آسمان گشوده شد. بهشت را به او نمودند، جاي خود را دید، از دنیا رفت. ،«1» « ربّ ابن لی عندك بیتا فی الجنّۀ »
و چون قبیله عاد و ثمود و فرعون در نهایت کفر و طغیان و فساد بودند، از این جهت فرماید:
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 11 ] ... ص : 196
( الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ ( 11
الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ: این هر سه کسانی بودند که از حدّ بندگی در گذشتند و بر انبیا تجبّر و تکبر نمودند در شهرهائی که حاکم
بودند.
__________________________________________________
. 1) سوره تحریم، آیه 11 )
ص: 197
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 12 ] ... ص : 197
( فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ ( 12
فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ: در آن شهرها فساد را- که گمراه کردن مردمان و کشتن آنان به غیر حق و غصب اموال ایشان و غیر آن از انواع
اذیت و آزار بود- زیاد کردند.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 13 ] ... ص : 197
( فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ ( 13
چون کفر و ظلم ایشان به غایت رسید، مستوجب عذاب گشتند.
فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ: پس ریخت بر ایشان پروردگار تو، سَوْطَ عَذابٍ:
تازیانه عذاب را. مراد انواع احاطه مختلفه عقاب است بر ایشان.
صفحه 140 از 252
بیان- اصل سوط خلط، و تسمیه زدن به آن به جهت آن است که آن مخلوط الطاقات است و بعضی آن ملاصق بعض دیگر. پس
حقیقت معنی آنکه فرو گرفت ایشان را انواع عقوبت دنیا و آخرت. و نزد بعضی مراد به سوط، عذاب دنیاست و اشعار است به آنکه
عذاب دنیاي ایشان نسبت به عذاب آخرت مانند نسبت تازیانه است به ضرب شمشیر. دیگري گفته: نزد خدا انواع بسیار است از
عذاب و نکال، پس ایشان را گرفت به یک نوع از آن عذاب.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 14 ] ... ص : 197
( إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ ( 14
بعد از آن به جهت تهدید اهل کفر و عناد خطاب فرماید:
إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ: به درستی که پروردگار تو هر آینه در گذرگاه و در
ص: 198
موضع کمینگاه است. یعنی چنانچه کسی در کمین نشسته، مترصد گذرندگان است و هیچ چیز از او فوت نمیشود، همچنین از حق
تعالی چیزي فوت نمیگردد از افعال و اقوال بندگان، بلکه همه آن را میبیند و میداند و میشنود و اصلا چیزي از علم ازلی
سبحانی پنهان نیست و همه را بر وفق آن جزا خواهد داد. پس ذکر مرصاد تمثیل است براي ارصاد او سبحانه، کفار و عصاة را به
عذاب و عقاب.
است بر صراط که از آن نگذرد کسی که ظلم کرده باشد بر «1» و از حضرت صادق علیه السّلام منقول است که مرصاد قنطرهاي
«2» . بندگان خدا
در مجمع- از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که فرمود در معناي این آیه: انّ ربّک قادر علی ان یجزي اهل المعاصی
«3» . جزائهم: به درستی که پروردگار تو قادر است بر اینکه جزا دهد اهل معصیت را پاداش ایشان
تنبیه- از ابن عباس معنی این آیه را سؤال کردند، گفت بنده را بر هفت جاي صراط که بر جهنّم است بدارند و بپرسند از او:
-1 از شهادت لا اله الا اللّه، اگر از عهده بیرون آید به موضع 2- او را از نماز سؤال کنند.
-3 از زکوة پرسند.
-4 از روزه.
-5 از حج.
-6 از عمره.
-7 از مظالم. و در هر موضع که اجابت نتواند نمود، او را به جهنّم اندازند.
و در موضع هفتم اگر مرتکب مظالم شده باشد، و طاعات مستحبه به جا آورده، آن را به خصمان او دهند و او را به بهشت برند، و
«4» . الّا به جهنم افتد و به قدر آن معذّب شود
__________________________________________________
1) قنطره: پل. )
. 2). تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 487 )
. 3). تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 487 )
. 4). تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 487 )
ص: 199
صفحه 141 از 252
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 15 ] ... ص : 199
( فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ ( 15
فَأَمَّا الْإِنْسانُ: (این آیه متصل است به إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ) بدین تقریر: به درستی که خدا نمیخواهد از انسان، مگر طاعت و سعی
براي نفع آخرت، در حالتی که مترصّد است براي عاصی به عقوبت، پس امّا آدمی نمیخواهد این را و اهتمام ندارد مگر نیکو حالی
را در دنیا و مستلذات آنرا، فلهذا، اذا ما ابتلیه ربّه: چون بیازماید او را پروردگارش به شکر بر نعمت او، یعنی اراده نماید که به سپاس
داري او بر توانگري و نیکو حالی ظاهر گردد، فَأَکْرَمَهُ: پس گرامی کند او را به جاه و اقتدار، وَ نَعَّمَهُ: و نعمت دهد او را و معیشت را
بر او فراخ گرداند و به آسانی کار او را بسازد. فَیَقُولُ: پس گوید از روي فرح و شادمانی، رَبِّی أَکْرَمَنِ: پروردگار من گرامی کرد
مرا و با من این مکرمتها فرموده. یعنی گمان برد که سبب بزرگواري او توسّع نعمت است از پروردگار او.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 16 ] ... ص : 199
( وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ ( 16
وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ: و امّا آدمی چون بیازماید او را پروردگارش به فقر و فاقه و مسکنت، فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ: پس تنگ سازد بر او روزي
او را، فَیَقُولُ:
پس گوید از روي جزع و ناشکیبائی، رَبِّی أَهانَنِ: پروردگار من خوار کرد مرا.
یعنی گمان برد که سبب خواري او فقر و فاقه است و بدین جهت گوید: خدا مرا به فقر، خوار گردانید.
بیان- خلاصه معنی آن است که آدمی به جهت اشتغال او به حطام دنیا و لذّات آن و اهتمام او به آن، کرامت خود را به توانگري
داند و اهانت خود را به
ص: 200
فقر و فاقه، و این از کوتاهی فکر و قلّت فهم و تدبر است. زیرا به حسب حقیقت، کرامت به طاعت و مذلّت به معصیت است، چنانچه
و فقر گاهی مؤدّي به کرامت دارین است و توسیع گاه است که موجب استدراج باشد. «1» ،« إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ » : فرماید
چنانچه نسبت به معاندین موجب انهماك است در حبّ دنیا و سبب ازدیاد عذاب و نکال است در عقبی.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 17 ] ... ص : 200
( کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ ( 17
کَلَّا: نه چنان است که آدمی تصور از کرامت به غنا و اهانت به فقر [دارد]، بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ: بلکه فعل شما بدتر است از قول شما
و ادلّ است بر تهالک شما، و آن این است که گرامی نمیدارید طفل بیپدر را و از مالی که خدا به شما کرامت فرموده، او را
نمینوازید به لقمهاي و خرقهاي و تفقدي، و دلجوئی او نمیکنید به صله و عطیّه، تا از ذلّت سؤال خلاصی یابد. تخصیص یتیم به
جهت آن است که او را کافلی نیست که به امر او قیام نماید و حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: من کفل یتیما و
کفل نفقته کنت انا و هو فی الجنّۀ کهاتین، و قرن بین اصبعیه المسبّحۀ و الوسطی. هر که کفالت نماید یتیمی و کفالت کند نفقه او
گرچه آیه در مذمّت کفّار نازل شد که یتیم را «2» . را، من و او در بهشت مثل این دو هستیم، و اشاره نمود به انگشت سبابه و وسطی
از مالی که به ارث به او میرسید، محروم میساختند، لکن عام است نسبت به عموم مکلّفین در احتراز از مال یتیم، به مرتبهاي که
حضرت به ابا ذر فرماید: یا ابا ذرّ انّی احبّ لک ما احبّ لنفسی، انّی اراك ضعیفا فلا تأمّرنّ علی اثنین و لا تولّینّ مال یتیم: اي ابا ذر
صفحه 142 از 252
به درستی که من دوست دارم براي تو آنچه دوست دارم براي
__________________________________________________
. 1) سوره حجرات، آیه 13 )
. 2) بحار الانوار، ج 75 ، ص 3 روایت 4 بنقل از قرب الاسناد ص 45 )
ص: 201
«1» . خودم. من تو را ناتوان میبینم، پس امارت نکن بر دو نفر و ولایت منما بر مال یتیم
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 18 ] ... ص : 201
( وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ ( 18
وَ لا تَحَاضُّونَ: و تحریص نمیکنید یکدیگر [را]، عَلی طَعامِ الْمِسْکِینِ:
بر دادن طعام به فقرا. مراد آن است که به جهت فرط محبت شما بر حطام دنیا و بخل بر آن نه یتیم را دلنوازي میکنید و نه مسکین
نوازش مینمائید. یا معنی آنکه من مال را به شما دادم تا به آن اکرام کنید یتیم را و اعطا نمائید به مسکین و شما ترك اعطا و اکرام
نمائید و این موجب اهانت شما میشود، نه سختی و تنگی.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 19 ] ... ص : 201
( وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلًا لَ  ما ( 19
وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ: و میخورید میراث او را، أَکْلًا لَ  ما: خوردنی که صاحب جمعیت است یعنی مالها را از حلال و حرام میخورید و
هیچ تفرقه و جدا نمیکنید آنها را از یکدیگر.
تنبیه- در آیه شریفه اقوالی است:
-1 اموال یتیمان را با مال خود مخلوط و همه را میخوردند و هیچ به یتیمان نمیدادند.
2 -
ثا ر
ی
م
ا
ر
ه
ب
ن
ا
ن
ز
و
ل
ا
ف
ط
ا
د
ن
د
ا
د
ی
م
ن
و
ه
م
ه
ا
ر
ف
رّ ص
ت
د
ن
د
ر
ک
ی
م
.
__________________________________________________
[...] . 1) بحار الانوار، ج 75 ص 4 روایت 7 بنقل از امالی طوسی ج 1 )
ص: 202
-3 مالهاي خود را به رغبت تمام میخوردند و حقوق واجبه آن را نمیدادند.
-4 طعام نجس و پاك را با هم میخوردند و باك نداشتند.
-5 آنچه میّت جمع کرده بود از ظلمه ایشان آن را تصرف میکردند، با آنکه عالم بودند به غصبیت آن.
-6 مال موروث را که به سهولت تمام به وارث رسیده، بدون مشقت و عرق جبین تصرّف و در انفاق آن اسراف کنند در مشتهیات
خود از خوردن و آشامیدن و هرزگی صرف کنند، چنانچه عادت بطّالین از ورّاث است.
آیه عام است تمام اقوال را و شامل است عموم مکلّفین را.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 20 ] ... ص : 202
( وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبا جَ  ما ( 20
صفحه 143 از 252
وَ تُحِبُّونَ الْمالَ: و دوست میدارید مال را، حُبا جَ  ما: دوستی بسیار و فراوان با حرص و شره و منع حقوق. یا دوست میدارید مال را
بسیار و از فرط حرص، جمع آن میکنید از غیر وجه حلال و صرف آن مینمائید در غیر مصرف آن و تفکر نمیکنید که در حلال
آن حساب و در حرام آن عقاب و در شبهات آن عتاب است روز قیامت.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 21 ] ... ص : 202
( کَلاَّ إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَ  کا دَ  کا ( 21
کَلَّا: (منع است از فعل مذکور و انکار آن) یعنی باز ایستید از این امر ناشایسته بعد تهدید فرماید بر آن و تحسر آنان به تفریط: إِذا
دُکَّتِ الْأَرْضُ:
یاد کن زمانی را که شکافته شود زمین، دَ  کا دَ  کا: شکستنی بعد از شکستنی، ص: 203
یعنی پاره پاره گردد و بلنديها و جبال آن همه هموار گردند، یا مانند گرد بر هوا منتشر و پراکنده شود و همه زمین هموار که اصلا
پست و بلند در آن نباشد، یا کشیده شود زمین در روز قیامت.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 22 ] ... ص : 203
( وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَ  فا صَ  فا ( 22
وَ جاءَ رَبُّکَ: و بیاید امر پروردگار تو، یعنی ظاهر گردد آیات قدرت و آثار هیبت و سطوت پروردگار تو.
بیان- این مطلب مبرهن شده که حق تعالی محلّ حوادث نیست و حرکت و انتقال و تغییر از لوازمات امکان و جسم و ذات الهی منزّه
و متعالی است از آن.
بنابراین اسناد مجیی در آیه تمثیل است براي ظهور آیات اقتدار و تبیین آثار قهر و سلطنت سبحانی و بروز ابهت و سطوت کبریائی
که تمام عرصه قیامت را متزلزل گرداند به جهت بسط قضا و جزا. وَ الْمَلَکُ صَ  فا صَ  فا: و میآیند فرشتگان در عرصه محشر صفی از
پس صفی به حسب منازل و مراتب. نزد بعضی اهل هر آسمانی صفی جداگانه باشند.
علّامه مجلسی (رحمه اللّه) در بحار از حضرت صادق علیه السّلام روایت نموده که چون روز قیامت شود: حق تعالی جمیع خلایق را
در زمین مسطحی جمع و امر فرماید به سوي ملائکه آسمان دنیا که نازل شوند در صفحه محشر، پس اهل آسمان اول که دو برابر
جمعیت انس و جن باشند، نازل شوند اطراف خلایق را و بعد از آن اهل آسمان دوم و همچنین تا تمام اهالی و ساکنان آسمانهاي
«1» . هفتگانه نازل میشوند در صحراي محشر، و ملائکه هفت سرادقات آسمان احاطه نمایند خلایق را
__________________________________________________
. 1) بحار الانوار، ج 7 باب 5 (باب صفۀ المحشر) ص 80 )
ص: 204
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 23 ] ... ص : 204
( وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْري ( 23
وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ: و آورده شود در آن روز جهنّم، یعنی ظاهر کرده شود از پس پرده حجاب و اهاویل آن باهل محشر نموده
شود. یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ:
در آن روز یاد کند و متذکّر شود آدمی گناهان خود را، یا عالم شود به قبح عمل خود و بدان پشیمانی خورد، وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْري و
صفحه 144 از 252
از کجا باشد یاد کردن یا پند گرفتن؟ و او را از کجا باشد فایده تذکّر یافتن و پند گرفتن؟ چه ترتّب فایده و نفع منوط است بر تذکّر
در دنیا نه آخرت. زیرا قیامت معارف ضروري شود و حال آنکه ایمان باید [به اختیار باشد و آن در اینجاست نه آنجا.
نازل شد، از « وَ جِیءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ » تنبیه- علی بن ابراهیم قمی (رحمه اللّه) از حضرت باقر علیه السّلام روایت نموده چون آیه
حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم از آن سؤال کردند، فرمود: خبر داد مرا جبرئیل به درستی که خدا- که نیست خدائی
سزاوار پرستش و ستایش، مگر ذات یگانه او- وقتی ظاهر سازد و جمع فرماید اولین و آخرین را، آورد جهنم را به هزار زمام و هر
زمامی صد هزار ملک غلاظ و شداد براي آن حدّت و غضب و زفیر و شهیق باشد، و شرارهاي دارد که اگر خدا تأخیر نیاندازد
خلایق را براي حساب، هر آینه هلاك شوند جمیع آنها. پس بیرون آید گردنهاي از آتش جهنّم و احاطه کند خلایق را، نیکان و
بدان را، نباشد خلقی از بندگان خدا و نه ملکی و نه پیغمبري مگر آنکه ندا کند: نفسی نفسی، و تو اي پیغمبر خدا ندا کنی: امّتی
امّتی. پس بگذارند بر جهنّم، صراط را، باریکتر از مو و تیزتر از شمشیر، سه قنطره دارد: اوّلی امانت و رحم و بر دوّمی نماز و بر
سوّمی حکم پروردگار عالمیان، و مکلّف شوند به مرور بر صراط. پس نگهدارد آنها را رحم و امانت، پس اگر نجات یافتند از آن،
نگهدارد ایشان را نماز، پس اگر از نماز و اداي وظائف آن نجات یافتند، منتهی شود امر به حکم پروردگار عالمیان و این است
انّ ربّک » : فرمایش
ص: 205
«1» .« لبالمرصاد
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 24 ] ... ص : 205
( یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی ( 24
و چون کافر مفرط مشاهده کند که پند و تذکّر یافتن آن روز فایده ندارد یَقُولُ یا لَیْتَنِی: میگوید کاشکی من، قَدَّمْتُ لِحَیاتِی: مقدّم
داشتمی عمل خیري و طاعتی براي زندگانی من در این عالم یا در ایّام زندگانی من در دنیا.
تنبیه- آیه شریفه دلیل متقن و حجّت امتنی است بر آنکه بندگان مختارند در تکالیف اوامر و نواهی الهی و محجور نیست از طاعات
و مجبور نیست بر معاصی، بلکه اختیار است در هر دو و لذا بنده روز قیامت حسرت دارد به بجا نیاوردن طاعات و عبادات و ندامت
دارد [به بجا آوردن منهیّات و محرّمات، و ثواب و عقاب بر فعل مختار مترتّب خواهد بود تا عدل حقیقی متحقّق شود.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 25 ] ... ص : 205
( فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ ( 25
فَیَوْمَئِذٍ: پس آن روز قیامت، لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ: عذاب نکند کسی را مثل عذاب خداي تعالی، احد: هیچ یک از مردمان.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 26 ] ... ص : 205
( وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ ( 26
__________________________________________________
. 1) تفسیر قمی (چ نجف) ج 2 ص 421 )
ص: 206
وَ لا یُوثِقُ: و بند و قید نکند به سلاسل و اغلال وَثاقَهُ أَحَ دٌ: مانند قید کردن خدا، هیچ یک از مردمان. مراد آن است که در روز
صفحه 145 از 252
قیامت متولّی عذاب خدا و قید نمودن کسی غیر از او سبحانه نباشد. زیرا همه امر و حکم با خدا باشد فقط. یا عذاب نکند هیچ کس
در دنیا مثل عذاب خدا در آخرت و قید و بند نکند مثل قید کردن خدا در قیامت. زیرا عذاب و قید سبحانی در نهایت شدّت و
غلظت باشد. حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام در کلمات خود فرماید: و امّا اهل المعصیۀ فخذلهم فی النّار و اوثق منهم الاقدام و
غلّ منهم الأیدي إلی الأعناق و البس اجسادهم سرابیل القطران و قطّعت لهم منها مقطّعات من النّارهم فی عذاب قد اشتدّ حرّه ...: و
امّا اهل معصیت، پس مخذول و خوار شوند در آتش، و قید و بند کنند پاهاي آنها را، و غل نمایند دستهاي ایشان را به گردنهاي
ایشان، و بپوشانند بدنهاي آنها را لباس قطران، و قطعه قطعه شود [براي ابدان آنها از آن لباس پارههاي آتش، ایشان در عذابی
«1» . باشند به تحقیق شدید و زیاد گردد سوزش آن
بعد الطاف خود را نسبت به مؤمن تذکّر فرماید در وقت موت او، یا در روز قیامت، یا در وقت دخول بهشت، خطاب نماید به زبان
ملک یا ایجاد کلامی:
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 27 ] ... ص : 206
( یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ ( 27
یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ: اي صاحب نفس آرام گرفته به ذکر من، و فارغ و مستغنی از غیر من، که شاکر بودي در نعمت و صابر
بودي در بلیّه. یا ایمان آورنده از سر اطمینان و یقین بدون خلجان ریب و شکّی در وحدانیّت من، یا ایمنی از خوف و حزن و عتاب
و عذاب من
__________________________________________________
. 1) شبیه این کلام حضرت در نهج البلاغه فیض ص 335 ، بخشی از خطبه 108 )
ص: 207
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 28 ] ... ص : 207
( ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَۀً مَرْضِیَّۀً ( 28
ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ: باز گرد به سوي موعد رحمت پروردگار خود، راضِیَۀً:
در حالتی که راضی باشی به آنچه به تو دهند. یا شاکر و صابر بودي در دنیا به آنچه به تو رسیده بود، یا خشنودي به افعال خود که
مشاهده ثواب آن میکنی، مَرْضِیَّۀً: پسندیده شده نزد خدا به بندگی و اطاعت و عملی که کردهاي.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 29 ] ... ص : 207
( فَادْخُلِی فِی عِبادِي ( 29
فَادْخُلِی فِی عِبادِي: پس داخل شو در زمره بندگان شایسته.
[سوره الفجر ( 89 ): آیه 30 ] ... ص : 207
( وَ ادْخُلِی جَنَّتِی ( 30
وَ ادْخُلِی جَنَّتِی: و داخل شو در بهشت من با ایشان یا با زمره و گروه متقربان و شایستگان.
تنبیه- به طور اجمال نفس انسانی جوهري است از عالم ملکوت که به حکمت بالغه، خداي تعالی او را متعلّق به بدن براي رسیدن به
صفحه 146 از 252
کمالات معنوي و ترقیات روحانی [کرده است و این نفس به اعتبار طواري حالات درجاتی دارد:
نامند. « امّاره » ، -1 به اعتبار آنکه ذاتا مایل به شهوات و راغب به صفات شیطانی است
،« لوّامه » ، -2 به اعتبار آنکه اصلش از عالم ملکوت است، بسا شود بعد از تمایل به شهوات خود را ملامت و سرزنش نماید، آنرا
نامند.
ص: 208
-3 به اعتبار آنکه مایل شود به ربط عالم معنوي و عازم شود به سیر در آن، لکن مقتضیات طبعی او را به تأخیر اندازد، آن را
نامند. « مسوّمه »
-4 به اعتبار آنکه به تربیت مربّی شریعت، یعنی دستور وجود مقدس محمدي صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در مرحله صفاي نفس
برآید، آرام یافته به ذکر الهی و فارغ از غیر سبحانی، شاکر در نعم و صابر در محن، چنان ایقان نموده که ابدا خلجان شک و ریب
یا » نامند. این مقام و رتبه است که صاحبش مصداق کریمه « مطمئنّه » در قلب او وارد نگردد و مقام اطمینان را دارا شود، آن را نفس
و به مزایاي مکرمت فایز گردد. « أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّۀُ
تتمّه- نزد بعضی نزول آیه در باره حمزة بن عبد المطلب بود، وقتی در احد شهید گردید. نزد بعضی در باره حبیب بن عدي نزول
اللّهمّ ان کان لی عندك خیر فحوّل وجهی نحو » : یافته، وقتی که اهل مکّه او را به دار کشیدند، روي او را به مدینه گردانیدند، گفت
بار خدایا اگر مرا نزد تو منزلتی هست، روي مرا به قبله نما. حق تعالی او را به قبله گردانید و هیچ کس قدرت نداشت که :« قبلتک
«1» . روي او را از آن بگرداند و به طرف دیگر کند
خاتمه- گرچه نزول آیه در باره حبیب یا حمزه نازل شده باشد لکن حکمش عام است کسانی را که صاحب نفس مطمئنّه باشند که
مقام منیع جلالت را دارا شوند و در آخر بدین خطاب مشرّف شوند.
فی الکافی- عن ال ّ ص ادق علیه السّلام سئل: هل یکره المؤمن علی قبض روحه؟ قال: لا و اللّه انّه اذا اتاه ملک الموت لیقبض روحه
جزع عند ذلک، فیقول له ملک الموت: لا تجزع فو الّذي بعث محمّدا لأنا أبرّ بک و اشفق علیک من والد رحیم لو حضرك، افتح
عینیک فانظر، و یمثّل له رسول اللّه
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه) ج 12 ص 88 )
ص: 209
و امیر المؤمنین و فاطمۀ و الحسن و الحسین و الائمّۀ من ذرّیّتهم، فیقال: هذا رسول اللّه و امیر المؤمنین و فاطمۀ و الحسن و الحسین و
الائمّۀ هذا رفقاؤك، فیفتح عینیه فینظر فینادي روحه مناد من قبل ربّ العزّة فیقول: یا أیّتها النّفس المطمئنّۀ الی محمّد و اهل بیته
ارجعی الی ربّک راضیۀ بالولایۀ مرضیّۀ بالثّواب ادخلی فی عبادي یعنی محمّدا و اهل بیته، و ادخلی جنّتی.
در کتاب کافی- از حضرت صادق علیه السّلام سؤال شد: آیا کراهت دارد مؤمن بر قبض روحش؟ فرمود: نه بخدا قسم، به درستی
که وقتی بیاید ملک الموت براي قبض روح او، جزع نماید. پس ملک الموت گوید: جزع منما، قسم به آنکه مبعوث ساخت
حضرت محمد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را هر آینه من نیکوتر و مهربانتر از پدر رحیم هستم، اگر حاضر باشند. باز کن چشم خود
را و نگاه کن، و ممثّل شوند براي او رسول خدا و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه علیهم السّلام. پس میگوید: این
رسول خدا، و امیر المؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و ائمه علیهم السّلام این رفقاي تو. باز کند چشم خود را و نگاه کند. منادي
روح او را ندا کند از جانب رب العزه.
گوید: اي صاحب نفس مطمئنّه به محمد و اهل بیت او! بر گرد به قرب پروردگار خود، در حالی که خشنود شده به ولایت، مرضیّه
صفحه 147 از 252
«1» . به ثواب، داخل شو در بندگان من- یعنی حضرت محمد و اهل بیت او علیهم السّلام- و داخل شود در بهشت من
__________________________________________________
1) بحار الانوار ج 6 ص 196 روایت 49 بنقل از کافی (با اندکی اختلاف) و نیز شبیه به این مضمون در ج 24 ص 94 روایت 7 )
بنقل از شیخ صدوق.
ص: 211
ص : 211 ... «( البلد ) » سوره نودم
اشاره
سورة البلد- این سوره مبارکه در مکّه معظّمه نازل شده.
عدد آیات- بیست آیه به اجماع.
عدد کلمات- هشتاد و دو.
عدد حروف- سیصد و سی و هفت.
کان فی « لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ » ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- ابن بابویه (رحمه اللّه) عن الصادق علیه السّلام: من کان قرائته فی فریضۀ
الدّنیا معروفا انّه من الصّالحین و کان فی الاخرة معروفا انّ له من اللّه مکانا و کان یوم القیمۀ من رفقاء النّبیّین و الشّهدا و الصّالحین. از
باشد در دنیا معروف به اینکه از « لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ » حضرت صادق علیه السّلام مروي است هر که باشد قرائت او در نماز واجب
شایستگان است و در آخرت معروف باشد که براي او نزد خدا منزلت و مکانی است و باشد روز قیامت از رفقاي پیغمبران و صلحا
به شرط ثبات ایمان و تقوا و عمل). ) «1» . و شهدا
چون خاتمه سورة الفجر به ذکر نفس مطمئنّه نمود، در این سوره تبیین وجه اطمینان فرماید که نظر است در طریق معرفت. موکّد
نمود به قسم:
__________________________________________________
1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حیدري 1391 هج- ص 151 ، با اندکی اختلاف. )
ص: 212
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره البلد ( 90 ): آیه 1] ... ص : 212
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( لا أُقْسِمُ بِهذَا الْبَلَدِ ( 1
لا أُقْسِمُ: البته سوگند میخورم، بِهذَا الْبَلَدِ: بدین شهر، یعنی مکّه معظّمه.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 2] ... ص : 212
( وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ ( 2
وَ أَنْتَ حِلٌّ: و حال آنکه تو اي پیغمبر فرود آمدهاي، بِهذَا الْبَلَدِ: بدین شهر.
صفحه 148 از 252
بیان- با آنکه مکّه معظّمه محل امن و مثاب خلق و میقات حج و مکان بیت الحرام و محل حضرت ابراهیم و اسماعیل علیهما السّلام
است، سوگند را مقیّد ساخت به فرود آمدن حضرت رسالت در او، به جهت اظهار مرتبه فضل آن حضرت و اشعار بر آنکه مرتبه و
مزیّت شرف مکان به سبب مرتبه و شرف اهل آن است. یعنی این شهر به جهت آنکه تولد تو در اینجاست و در آن نزول اجلال
نمودهاي، شایسته آن است که به آن سوگند خورند.
تفسیر 1- نزد بعضی معنی آنکه قسم به این بلد در حالی که تو حلالی به این، یعنی بر تو حلال است آنچه دیگران را حلال نبوده و
نیست از کشتن و اسیري. و این در ساعتی از روز فتح مکّه بود که حق تعالی به آن امر نمود که کافران مکه را بکشد و اسیر کند،
چنانچه این کار را نمود. بعد فرمود: به درستی که خدا حرام گردانید مکّه را از روزي که بیافرید آسمان و زمین را، پس مکّه حرام
است تا قیامت، و حلال نبوده هیچ کس را که پیش از من بوده، و هرگز حلال نشود کسی را بعد از من، و مرا حلال نیست مگر
یک ساعت آن روز که حلال بود. پس درخت او را نباید قطع کرد و گیاه او را نباید برید و صید او را نتوان
ص: 213
رمانید و لقطه آن حلال نیست، مگر براي کسی که تعریف کند.
تفسیر 2- آیه آنکه (لا) نافیه یعنی سوگند نمیخورم به این بلد و حال آنکه تو حلال در آن و منتهک الحرمه و مستباح العرض و
غیر محترم بودي. و از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که قریش تعظیم این بلد میکردند و استحلال عرض پیغمبر
مینمودند. حق تعالی این آیه نازل فرمود: اي پیغمبر با وجود عظم حرمت تو، ایشان استحلال قصد تو کنند در آن و اخراج تو را از
آن حلال میدانند چنانچه صید در خارج حرم حلال میدانند. و حال آنکه در آن قاتل پدر خود را مؤاخذه نکنند و پوست درخت
حرم را به گردن خود میآویزند، پس ایمن شوند از قصاص و هیچ کس متعرض کسی نشود، با وجود بر این عرض تو را حلال
«1» . دانند. حق تعالی ایشان را عتاب و عیب فرمود
[سوره البلد ( 90 ): آیه 3] ... ص : 213
( وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ ( 3
وَ والِدٍ: و سوگند به پدر که آدم ابو البشر، و خلقت او اعجب از خلقت ذریّه او است یا حضرت ابراهیم علیه السّلام که پدر حضرت
رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم و بانی کعبه معظّمه است در مکه، وَ ما وَلَدَ: و به آنچه زاده است آن را آدم که تمام ذریّه اویند.
که عمّار زمیناند.
«2» . در مجمع- از حضرت صادق علیه السّلام مروي است که یعنی آدم و آنچه تولد یافته از انبیاء و اوصیاء و اتباع ایشان
«3» « و من ولد من الائمّۀ » : در کافی- به حدیث مرفوع از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام قال
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج)، ج 5 ص 493 )
2) همان مدرك )
. 3) اصول کافی، (چ بیروت) ج 1 ص 414 روایت 11 )
ص: 214
[سوره البلد ( 90 ): آیه 4] ... ص : 214
( لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ ( 4
صفحه 149 از 252
لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ: (جواب قسم) هر آینه به تحقیق ما آفریدیم انسان را، فِی کَبَدٍ: در سختی و رنج.
-1 شبهه نیست که آدمی به انواع رنج و زحمت گرفتار است در ابتدا و انتها، از ظلمت رحم و ضیق آن، تولد و رضاع و فطام و
معاش و تکالیف شرعیه و موت و بعث و حساب و عقاب و غیر آن از سایر مصائب دنیا و شدائد آخرت.
به معنی استوا و استقامت است یعنی آفریدیم آدمی را منتصب القامه و ایستاده بر هر دو پاي خود، بر خلاف « کبد » -2 نزد ابن عباس
حیوانات دیگر که آنها به روي افتاده راه میروند.
-3 نزد بعضی مراد به کبد، شدت امر و نهی است. یعنی ما آدمی را خلق کردیم براي آنکه متعبد شده در عبادات شاقّه تا بداند که
دنیا دار مشقّت و محنت است و بهشت دار ریاض و نعمت.
-4 قولی این کلام تحیّت رسول است بر تحمّل مشاقّ و بعث او بر صبر مکاره که از اهل مکّه به او میرسد، و تعجب از حال ایشان
در عداوت آن حضرت. و لهذا اوّل قسم به بلد او وارد شد، بر آنکه آدمی خالی نیست از مقاسات شداید، تا تسلّی آن حضرت باشد
بر تحمّل انواع شداید و ایذاء از اعداء. و در بعضی روایات مراد [از] انسان در آیه ابو الاشدین است و کبد به معنی شدید الخلق و
القوّه. یعنی خداي تعالی بیافرید ابو الاشدین را که در غایت قوّت و نهایت ضخامت بود. و قوّت او بر وجهی بود که ادیم عکاظی
(پوست بسیار محکم) به زیر پاي او نهاده و ده نفر مرد قوي بکشیدي، ادیم پاره پاره شدي و از زیر پاي او بیرون نیامدي، و ادعا
«1» . میکرد کسی بر من غالب نشود، و همیشه حضرت را اذیّت نمودي
__________________________________________________
1) تفسیر مجمع البیان ( 1403 هج) ج 5 ص 493 بنقل از کلبی. )
ص: 215
[سوره البلد ( 90 ): آیه 5] ... ص : 215
( أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ أَحَدٌ ( 5
أَ یَحْسَبُ أَنْ لَنْ یَقْدِرَ: (استفهام انکاري) آیا گمان دارد این قوي جاحد معاند اینکه هرگز قادر نباشد، عَلَیْهِ أَحَدٌ: بر او کسی که از او
انتقام معاندت و دشمنی او با پیغمبر بکشد و مکافات ایذا و آزار را بدو رساند. مراد آن که ظن او آن است که قیامت قائم نشود و
کسی این انتقام از او نکشد.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 6] ... ص : 215
( یَقُولُ أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً ( 6
یَقُولُ: گوید از روي تحسر، وقتی که قیامت واقع شود: أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً: هلاك کردم یعنی ضایع ساختم در دنیا مالی انبوه و بسیار.
روایت است که ابو الاشدین رشوه به مردم دادي تا پیغمبر را اذیت کنند. گویند صدور این قول از او در دنیا بوده که از روي افتخار
بنا به قولی مراد به این انسان، عمرو بن عبد ود است، در .«1» به اصحاب خود میگفت من مال بسیار در عداوت پیغمبر انفاق نمودم
حینی که حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روز خندق اسلام بر او عرضه داشت و او ابا نمود و آن حضرت او را به قتل رسانید. مراد
کثرت انفاق او است در جاهلیت به ریا که آن را از مفاخر میدانستند. به هر تقدیر حق تعالی انکار او فرماید.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 7] ... ص : 215
( أَ یَحْسَبُ أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ ( 7
صفحه 150 از 252
أَ یَحْسَبُ: آیا گمان میکند این شخص معاند، أَنْ لَمْ یَرَهُ أَحَدٌ: آنکه
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین (چ سوم اسلامیه) ج 10 ص 250 )
ص: 216
ندیده است او را هیچ کس، (استفهام انکاري یعنی) گمان میکند کسی او را ندیده؟ چنین نیست، خداي او را دیده و نیّت او را
دانسته و بر آن قصد که انفاق نموده مجازات خواهد داد، و از او مطالبه خواهد کرد که مال را از کجا آورده و در کجا خرج
نمودي؟ چنانچه از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: لا تزول قدما
عبد یوم القیمۀ حتّی یسئل عن اربع: عن عمره فیما افناه و شبابه فیما ابلاه و عن ماله من این اکتسبه و فیما انفقه و عن حبّنا اهل البیت:
فرمود: قدم برندارد بنده روز قیامت تا آنکه سؤال میشود از چهار چیز:
-1 از عمر او در چه چیز فانی کرده.
-2 از جوانی او در چیز کهنه کرده آن را.
-3 از مال او که از کجا بدست آوردي و در چه چیز صرف نمودي.
«1» ( -4 از دوستی ما اهل بیت (علیهم السّلام
[سوره البلد ( 90 ): آیه 8] ... ص : 216
( أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ ( 8
بعد از آن به جهت تقریر میفرماید که:
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ: آیا قرار ندادهایم براي او، عَیْنَیْنِ: دو چشم که به آن میبیند آثار قدرت و حکمت ما را و هر چه خواهد از مرئیّات
مشاهده مینماید.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 9] ... ص : 216
( وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ ( 9
__________________________________________________
1) کتاب الخصال شیخ صدوق، (چ حیدري- تهران) ج 1 باب الاربعۀ- روایت 125 ص 253 . و بحار الانوار چ جدید ج 7 ص 261 )
روایت 11 بنقل از امالی طوسی.
ص: 217
وَ لِساناً: و قرار دادیم براي او زبان را که بدان سخن میگوید و از مافی الضمیر خبر میدهد، وَ شَ فَتَیْنِ: و قرار دادیم براي او دو لب
که دهن او را میپوشد و بر نطق و خوردن و آشامیدن و دمیدن و غیر آن معاونت مینماید.
تنبیه از جمله نعمتهاي عظیمه الهی اعطاي چشمان بینا و زبان گویا میباشد که دائره انتظامات و ترقیّات انسانی منوط به آن است،
که فقدان آن چقدر آدمی را از کار دنیا و آخرت باز دارد. بنابراین شکران منعم حقیقی لازم آید که صرف نماید این حواس را در
آنچه رضاي الهی است و باز دارد از آنچه خلاف رضاي سبحانی است. چنانچه به این طریقه رفتار نماید شکران نموده و به غیر آن
کفران و حق ناشناسی را لازم آید، و عاقبت آن وخیم است.
عبد الحمید مداینی از ابی حازم روایت کند که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: انّ اللّه تعالی یقول یابن آدم: ان
صفحه 151 از 252
نازعک لسانک فیما حرّمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقین فاطبق، و ان نازعک بصرك الی بعض ما حرمت علیک فقد اعنتک علیه
بطبقین فاطبق، و ان نازعک فرجک الی ما حرّمت علیک فقد اعنتک علیه بطبقین فاطبق: یعنی به بدرستی که خداي تعالی فرماید:
اي فرزند آدم اگر زبان تو با تو منازعه کند در آنچه بر تو حرام کردهام، پس به تحقیق اعانت کردهام تو را به دو طبقه از لب، پس
بر هم گذار و اگر چشمت با تو منازعه کند در آنچه بر تو حرام کردهام، پس به تحقیق اعانت کردهام تو را به دو طبقه از پلک پس
«1» . بر هم گذار آن را و اگر فرج تو نزاع کند با تو پس اعانت کردهام تو را به دو طبقه دو ران، پس به هم گذار آنرا
أَ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ » تتمه- تفسیر برهان- حسن بن ابی الحسن الدیلمی در تفسیر خود به اسناد از حضرت باقر علیه السّلام در آیه
قال: .« لِساناً وَ شَفَتَیْنِ
قال: العینان رسول اللّه و اللّسان امیر المؤمنین و الشّ فتان الحسن و الحسین علیهم السّلام. فرمود مراد [از] عینان، رسول خدا، مراد [از]
لسان، امیر المؤمنین و
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان، (چ 1403 هج) ج 5 ص 494 . و نیز روضه کافی، چ حیدري ص 219 ، حدیث 270 )
ص: 218
«1» . مراد [از] شفّتان، حضرت حسن و حسین علیهم السّلاماند
[سوره البلد ( 90 ): آیه 10 ] ... ص : 218
( وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ ( 10
وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ: و راه نمودیم انسان را به طریق خیر و شر، و طاعت و معصیت، و سعادت و شقاوت، به سبب اعطاي عقل و ارسال
رسل و انزال کتب.
نکته- اصل نجد، مکان مرتفع و بارز است و تسمیه آن به خیر و شر به جهت بروز و ظهور هر یک از آنها و امتیاز آنها از یکدیگر
در شرع اقدس است. یا تسمیه نجد به شر به اعتبار آن است که در اجتناب و پرهیز از آن رفعت و شرف مکلّف حاصل میشود.
چنانچه سلوك طریق خیر موجب رفعت و شرافت است. و مروي است که حضرت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: یا
ایّها النّاس هما نجدان: نجد الخیر و نجد الشّرّ فما جعل نجد الشّرّ احبّ الیکم من نجد الخیر. یعنی اي مردمان نجدین، نجد خیر و
مراد آنکه با وجود ظهور حقیقت خیر و .«2» نجد شر است. پس چه چیز گردانیده است نجد شر را به شما دوستتر از نجد خیر
بطلان شر، انسان طریق حق را گذاشت و در طریق شر سلوك نمود و به سوء اختیار، خود را از خیر باز داشت.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 11 ] ... ص : 218
( فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَۀَ ( 11
فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَۀَ: پس به تکلّف در نیامد و اقتحام نکرد در وجوه برّ و
__________________________________________________
[...] . 1) تفسیر برهان (چ قم) ج 4 ص 464 ، روایت 4 )
. 2) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 4 ص 494 )
ص: 219
انفاق ننمود در امر شدید. یعنی رنج نکشید در مخالفت نفس و به واسطه اعمال صالحه که متضمن مشقت و تکلیف است، به شکر
صفحه 152 از 252
گزاري نعم مذکوره قیام ننمود.
بیان- اقتحام عقبه مثلی است که به آن تشبیه کرده مجاهدت با نفس و شیطان را به رفتن کسی به سختی و زحمت بر بالاي عقبه و ما
به الاشتراك بینهما مشقّت و محنت و اقتحام و تکلّف و ریاضت است. و شبههاي نیست در آنکه اعمال صالحه و طاعات و عبادات
متضمّن محنت و مشقّت و مجاهده نفس است. حاصل آنکه چرا آدمی مالی را که در طریق شرّ صرف کرد، یعنی به قصد ریا و
سمعه و افتخار و عداوت پیغمبر و غیر آن از وجوه قبیحه، [در] اقتحام عقبه که طریق خیر است [صرف نکرد؟
[سوره البلد ( 90 ): آیه 12 ] ... ص : 219
( وَ ما أَدْراكَ مَا الْعَقَبَۀُ ( 12
بعد از آن به جهت تعظیم عقبه فرماید:
وَ ما أَدْراكَ: و چه چیز دانا گردانید تو را اي مخالف، مَا الْعَقَبَۀُ: چیست عقبه؟ یعنی تو نمیدانی کنه صعوبت آن را بر نفس و کنه
ثواب آن را نزد خداي تعالی. بعد تفسیر آن فرماید:
[سوره البلد ( 90 ): آیه 13 ] ... ص : 219
( فَکُّ رَقَبَۀٍ ( 13
فَکُّ رَقَبَۀٍ: یعنی اقتحام عقبه رهانیدن گردنی است از بندگی و تخلیص آن از رقّ، یعنی بنده آزاد کردن.
ص: 220
[سوره البلد ( 90 ): آیه 14 ] ... ص : 220
( أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِي مَسْغَبَۀٍ ( 14
أَوْ إِطْعامٌ: یا خورانیدن طعام به مستحقّ، فِی یَوْمٍ ذِي مَسْغَبَۀٍ: در روزي که صاحب گرسنگی است. یعنی در وقتی که طعام به دشواري
فراهم گردد، اطعام نماید.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 15 ] ... ص : 220
( یَتِیماً ذا مَقْرَبَۀٍ ( 15
یَتِیماً ذا مَقْرَبَۀٍ: بیپدري را که صاحب خویشی است. یعنی آن یتیم، خویش آن مطعم بوده باشد.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 16 ] ... ص : 220
( أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَۀٍ ( 16
أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَۀٍ: یا فقیري را که صاحب خاك نشستن بود، یعنی پهلو بر خاك نهاده باشد. این کنایه است از شدت احتیاج و
تنگدستی و درماندگی، و شبههاي نیست که این چهار چیز، به جا آوردنش مجاهده با نفس و موجب تحمّل مشقّت و رنج و شدّت
باشد.
براء بن عازب روایت نموده که اعرابی نزد حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آمد، عرض کرد: مرا تعلیم فرما به عملی که
داخل بهشت شوم. فرمود:
صفحه 153 از 252
بنده آزاد کن و اگر نتوانی گرسنه را اطعام کن و تشنه را سیراب نما و امر کن به معروف و نهی نما از منکر، و اگر این هم نتوانی،
.«1» زبان خود را نگاهدار مگر از خیر
__________________________________________________
. 1) تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه)، ج 12 ص 96 )
ص: 221
علامه مجلسی (رحمه اللّه) در بحار از کتاب مناقب و او به سند خود از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم روایت نموده در
آنکه بر بالاي صراط، عقبهاي است صعبه که طول آن سه هزار سال است. هزار سال سرازیري و هبوط « فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَۀَ » تفسیر آیه
و طریق، صعب و هولناك است، و من اوّل «1» آن است و هزار سال سر بالا صعود آنست و هزار سال در مغیلان و عقارب و حیّات
کسی باشم که قطع آن عقبه نمایم و بعد از من علی ابن أبی طالب، و قطع ننماید آن را کسی بدون مشقت مگر محمد و آل محمد
.«2» علیهم السّلام
تتمه- در کفایۀ الموحّدین- مقتضاي بعض اخبار آنکه در عقبات صراط از هفت چیز سؤال مینمایند:
عقبه اول- سؤال از ایمان خالص، یعنی توحید پروردگار که اعتقاد به لا اله الا اللّه است از روي اخلاص.
عقبه دوم- سؤال از نماز که عمود دین است.
عقبه سوم- سؤال از زکوة و خمس است که از اهمّ فرائض الهیّهاند.
عقبه چهارم- سؤال از روزه است.
عقبه پنجم- سؤال از حج بیت اللّه باشد.
عقبه ششم- سؤال از طهارت ثلاث: وضو و غسل و تیمّم.
عقبه هفتم- که اشدّ از تمام عقبات است، سؤال از مظالم مردم است که حق تعالی قسم یاد فرموده که از ظلم هیچ ظالمی نگذرد
«3» . مگر اخذ حق مظلوم از ظالم بنماید
تنبیه- شیخ المحدّثین صدوق (رحمه اللّه) در اعتقادات فرماید: اعتقاد ما آن است که عقبات، هر عقبه از آن اسمی دارد، اسم واجبی
یا امري یا نهیی، هر
__________________________________________________
1) حیات جمع حیّۀ بمعنی مارها. )
2) بحار الانوار (چ جدید) ج 8 باب 22 ص 66 روایت 7 و تأیید این مطلب روایتی است در اصول کافی (چ بیروت) ج 1 ص 430 )
روایت 88 و ص 422 روایت 49 از امام صادق علیه السّلام.
. 3) کفایۀ الموحدین (علمیه اسلامیه- تهران) ج 4 فصل 13 ص 326 تا 332 )
ص: 222
زمانی که منتهی شود انسان به عقبه واجبی و تقصیر نموده در آن، حبس گردد نزد آن عقبه و مطالبه شود به حق الهی در آن، پس
اگر بیرون آید از آن به عمل صالحی که مقدم داشته و به رحمتی که تدارك نموده، نجات یابد از آن به عقبه دیگر. همینطور در
هر عقبه سؤال شود. اگر از تمام آنها سالم ماند، منتهی شود به دار البقاء. پس حیاتی یابد که موت در آن نیست و سعادتی که
«1» . شقاوتی با آن نیست، در جوار رحمت سبحانی با انبیاء و اولیاء و صدّیقین
[سوره البلد ( 90 ): آیه 17 ] ... ص : 222
صفحه 154 از 252
( ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَۀِ ( 17
ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا: (عطف بر سابق) یعنی اقتحام عقبه نکرد آن انسان جاحد معاند، پس بوده باشد از آنان که ایمان آوردهاند
به خدا و رسول، وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ: و وصیت کردند یکدیگر را به بردباري بر طاعت، یا از معصیت، یا در نصرت دین الهی بر انواع
مشقّت، یا مطلق محن که به آن مبتلا میشوند، وَ تَواصَوْا بِالْمَرْحَمَۀِ: و وصیت نمودهاند یکدیگر را به بخشایش و مهربانی به بندگان
خدا، خصوصا بر محتاجین و اقربا، یا به موجبات رحمت الهی که آن به جا آوردن طاعات و اجتناب از محرّمات است.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 18 ] ... ص : 222
( أُولئِکَ أَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ ( 18
أُولئِکَ: آن گروه مؤمنان که وصیّت کنند یکدیگر را به صبر و رحمت،
__________________________________________________
.87 - 1) ترجمه اعتقادات شیخ صدوق باب 27 - ص 88 )
ص: 223
أَصْحابُ الْمَیْمَنَۀِ: یاران دست راستاند که از جانب یمین عرش به بهشت داخل شوند، یا صاحب یمن و برکتند.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 19 ] ... ص : 223
( وَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَۀِ ( 19
وَ الَّذِینَ کَفَرُوا: و آنان که کافر شدند، بِآیاتِنا: به نشانههاي قدرت ما.
یعنی به دلایلی که نصب کردهایم بر حق از کتاب و حجت و معجزات و بیّنات دالّه بر حقّ و حقانیّت، هُمْ أَصْحابُ الْمَشْأَمَۀِ: ایشانند
اصحاب دست چپ که آنها را از جانب چپ عرش به جهنّم میبرند، یا ایشان اهل شآمت و نکبتاند.
[سوره البلد ( 90 ): آیه 20 ] ... ص : 223
( عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ ( 20
عَلَیْهِمْ نارٌ مُؤْصَدَةٌ: بر ایشان است در جهنم آتشی پوشیده، و فرا گرفته اطراف ایشان را آن درکه و در آن معذب باشند. و حفص که
یکی از قرّاء است، به همزه خوانده، یعنی جاي راحتی براي ایشان نباشد که در آن در آیند و نه دري که از آن بیرون آیند. بلکه در
طبقه جهنّم بالکلّیّه ناامید باشند از رحمت و آسایش و دایم عذاب آتش جهنم بر ایشان محیط باشد و أبد الآباد معذّب خواهند بود و
خلاصی ندارند.
علامه مجلسی (رحمه اللّه) فرماید خلافی نیست میان مسلمانان در اینکه کفّار و منافقین که حجت بر ایشان تمام شده باشد مخلّد در
«1» . عذاب جهنّماند و هرگز عذاب از ایشان سبک نمیشود
__________________________________________________
. 1) شرح و بحث کامل پیرامون این مضمون در بحار الانوار (چ جدید) ج 8 ص 363 )
ص: 225
ص : 225 ... «( الشمس ) » سوره نود و یکم
صفحه 155 از 252
اشاره
سورة الشمس- این سوره مبارکه مکّی است.
عدد آیات- شانزده بعدد مکی و پانزده آیه نزد غیر ایشان.
عدد کلمات- پنجاه و چهار.
عدد حروف- دویست و چهل و شش.
ثواب تلاوت- ثواب الاعمال- صدوق (رحمه اللّه) عن الصّادق علیه السّلام: من اکثر قرائۀ و الشّمس و اللّیل و ال ّ ض حی و الم نشرح
فی یوم و لیلۀ لم یبق شیء بحضرته الّا شهد له یوم القیمۀ حتّی شعره و بشره و لحمه و دمه و عروقه و عصبه و عظامه و جمیع ما أقلّت
الارض منه و یقول الرّب تبارك و تعالی: قبلت شهادتکم لعبدي و أجزتها له انطلقوا به الی جنانی حتّی یتخیّر منها حیث ما احبّ
فاعطوه من غیر منّ و لکن رحمۀ منّی و فضلا و هنیئا لعبدي. از حضرت صادق علیه السّلام مروي است: هر که بسیار قرائت کند
در روز و شب، باقی نماند چیزي به محضر او، مگر شهادت دهد براي او روز « و الشمس، و الضحی، و اللیل، و الم نشرح » سوره
قیامت. حتی موي او و بشره او و گوشت او و خون او و عروق او و عصب او و استخوان او و تمام آنچه را که برداشته زمین از او، و
فرماید پروردگار تبارك و تعالی: قبول نمودم شهادت شما را براي بنده خودم و نجات دادم او را ص: 226
از جهنّم. ببرید او را به بهشت من تا اختیار کند هر آنجا که دوست دارد. پس عطا کنید بدون منّت، و لکن رحمت از من و فضل و
«1» . گوارا باشد بهشت براي بنده من
در این سوره بیان نجات و فرار از آن را فرماید، نسبت به کسی که تزکیه ،« نار مؤصده » چون حق تعالی ختم سوره البلد نمود به ذکر
نفس خود نماید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 1] ... ص : 226
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها ( 1
وَ الشَّمْسِ: سوگند به آفتاب عالمتاب.
بیان- این مطلب مبیّن شده که براي حق سبحانه جایز است سوگند به مخلوقات خود، تا تنبیه باشد بر عظم قدر آن و کثرت انتفاع به
آن. و چون قوام عالم از نبات و حیوان و انسان به طلوع و غروب آفتاب است، لذا آن را مقسم به خود گردانیده، فرماید: قسم به
آفتاب، وَ ضُ حاها: و به روشنی و درخشندگی او در آن وقت که بلند شود و عالم را نورانی گرداند وضوء او ممتد و منبسط گردد به
زمین، و آن موقع چاشت است.
اقوال دیگر:
-1 مدّ و امتداد نهار که قریب به نصف النهار است.
-2 مراد، همه روز است.
3 -
د
ا
ر
م
،
ت
ر
ا
ر
ح
ب
ا
ت
ف
آ
ت
س
ا
.
__________________________________________________
1) ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، چ حیدري 1391 هج- ص 151 . (با اندکی اختلاف) )
صفحه 156 از 252
ص: 227
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 2] ... ص : 227
( وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها ( 2
وَ الْقَمَرِ: و قسم به ماه جهان پیما، إِذا تَلاها: چون پیروي کند آفتاب را، یعنی در عقب آفتاب طلوع کند در اول ماه، یا طالع شود بعد
از غروب آفتاب و فراگیرد نور خود را از او. و این در نصف اوّل ماه است که قرب او بیشتر است به آفتاب از نصف آخر آن، و
چون در شب بدر مقابل حقیقی او واقع میشود، مستدیر میشود و بدر میگردد و بعد از آن به جهت دوري او از آفتاب، نور او کم
میگردد. یا آنکه تلو آفتاب باشد در استداره و کمال نور. نزد بعضی مراد، شب پانزدهم است که طلوع آن با غروب شمس است و
نزد بعضی مراد، تمام ماه است که در نصف اوّل تا نزد طلوع آفتاب است، و آفتاب قدوه او باشد و در نصف اخیر ورا آفتاب است و
تابع غروب او.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 3] ... ص : 227
( وَ النَّهارِ إِذا جَلاَّها ( 3
وَ النَّهارِ: و قسم به روز، إِذا جَلَّاها: چون جلا دهد و ظاهر و روشن سازد آفتاب را در وقت انبساط خود. چه آفتاب در این وقت
خوب منجلی شود و به نهایت انجلا میرسد و جرم آن ظهور و بروز تمام مییابد.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 4] ... ص : 227
( وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها ( 4
وَ اللَّیْلِ: و سوگند به شب، إِذا یَغْشاها: چون بپوشاند آفتاب را، یعنی روشنی او را مستور سازد، یا پوشیده گرداند و فرو گیرد آفاق
عالم را یا زمین.
« الشّمس » : تنبیه در کتاب کافی- عن الصّادق علیه السّلام قال
ص: 228
اللّیل ائمۀ الجور الّذین استبدّوا بالأمر » امیر المؤمنین تلا رسول اللّه و نفثه بالعلم نفثا و « و القمر » رسول اللّه، به اوضح اللّه للنّاس دینهم
وَ اللَّیْلِ إِذا » : دون آل الرّسول و جلسوا مجلسا کان آل الرّسول اولی به منهم فغشوا دین اللّه بالظّلم و الجور فحکی اللّه فعلهم فقال
از .« النَّهارِ إِذا جَلَّاها » الامام من ذریّۀ فاطمۀ یسئل عن دین رسول اللّه فیجلّیه لمن سئله فحکی اللّه قوله فقال: و « وَ النَّهارِ » و « یَغْشاها
رسول خدا، به سبب آن حضرت خدا واضح فرمود براي مردم « شمس » حضرت صادق علیه السّلام مروي است که فرمود: مراد
ائمه جور هستند. کسانی « لیل » و مراد .«1» امیر المؤمنین است تالی تلو رسول خدا و [دمید در او به علم، دمیدنی « قمر » دینشان را. و
که استبداد نمودند به امر به غیر امر آل پیغمبر و نشسته مجلسی را که آل رسول اولی بودند به آن مکان از ایشان، پس پرده کرده
.« وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشاها » : دین خدا را به سبب ظلم و جور. پس حکایت فرمود فعل آنها را فرمود
امام است از ذریّه فاطمه علیها السّلام، سؤال گردیده میشود از دین و شریعت پیغمبر، پس آشکار نماید براي « و النّهار » و مراد به
«2» .« وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها » : کسی که سؤال مینماید پس خدا حکایت فرماید
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 5] ... ص : 228
صفحه 157 از 252
( وَ السَّماءِ وَ ما بَناها ( 5
وَ السَّماءِ: و سوگند به آسمان وَ ما بَناها: و آنکه او را بنا نموده و ایجاد نموده به قدرت کامله خود.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 6] ... ص : 228
( وَ الْأَرْضِ وَ ما طَحاها ( 6
__________________________________________________
1) بجاي این عبارت در اصل کتاب عبارت دیگري است که بدلیل اشکالات چاپی نامفهوم بود و لذا مجددا ترجمه گردید. )
. 2) کافی (چ بیروت) ج 8 روضه کافی ص 50 روایت 12 )
ص: 229
وَ الْأَرْضِ: و سوگند به زمین، وَ ما طَحاها: و به آن قادر تمام القدره که گسترده آنرا و مسطّح گردانیده براي مقرّ بندگان.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 7] ... ص : 229
( وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها ( 7
وَ نَفْسٍ: و سوگند به نفس حضرت آدم علیه السّلام که ابو البشر است، یا مطلق نفوس، وَ ما سَوَّاها: و آنچه حکیم غالب الحکمه
تسویه فرمود اعضاي او را و مستوي الخلقۀ و منتصب القامه گردانید.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 8] ... ص : 229
( فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها ( 8
فَأَلْهَمَها: پس الهام و افهام فرموده مر آن نفوس را، فُجُورَها: دروغ و ناپاکی و بیباکی او را، وَ تَقْواها: و پرهیزکاري و فرمانبرداري او
را. یعنی اعلام او نموده که فجور و معصیت و انواع شرور قبیح و مذموم است و طاعات و تقوا و اصناف افعال خیر حسن و ممدوح
است.
تنبیه- یکی از الطاف خاصّه الهی نسبت به بندگان اعطاي رسول باطن [است ، یعنی عقل که حسن و قبح اشیاء را ممیّز باشد، و
رسول ظاهر، یعنی پیغمبر که به توسط کتاب آسمانی راه خیر و شر و صلاح و فساد و تقوا و فجور را مبیّن ساخته، که تعبیر از آن به
و :« بیّن لها ما تأتی و ما تترك » : اتیان اوامر و ترك مناهی شده. چنانچه در کافی حضرت صادق علیه السّلام تفسیر این آیه را فرماید
یعنی بندگان را مختار ساخته تا بر افعال .«1» بعد از اوامر و نواهی تمکین بندگان فرموده در اختیار فعل و ترك نسبت به هر دو
صادره، ثواب و عقاب
__________________________________________________
. 1) اصول کافی (چ چهارم- بیروت) ج 1- کتاب التوحید- ص 163 روایت 5 )
ص: 230
مترتب آید.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 9] ... ص : 230
( قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاها ( 9
صفحه 158 از 252
بعد از آن بیان هر یک را فرماید:
قَدْ أَفْلَحَ: (جواب) سوگند به این مذکورات، به تحقیق رستگار شد در دنیا و آخرت، مَنْ زَکَّاها: هر که پاك گردانید نفس خود را از
دنس کفر و شرك و معاصی، یا نشو و نما داد او را در معرفت و طاعت.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 10 ] ... ص : 230
( وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها ( 10
وَ قَدْ خابَ: و به تحقیق بیبهره ماند و از فیض سعادت بازماند، مَنْ دَسَّاها هر که خود را به جهالت واگذاشت، یا کم گردانید قدر و
مرتبه خود را به فسق و معصیت. چنانچه در حدیث کافی حضرت صادق علیه السّلام فرماید:
تحقیق- حق تعالی در این سوره اراده فرموده تحریص بندگان را بر تکمیل نفس که آن «1» « قد افلح من اطاع و قد خاب من عصی »
تزکیه و مبالغه ایشان است در آن، و اوّل قسم یاد فرموده بر آیات بیّنات داله بر علم به وجود صانع و صفات کمالیه او، که اقصی
درجات قوّه نظریّه است. سپس مذکر باشد عظائم آلاء او را تا موجب شود بر استغراق شکر نعماي سبحانی که منتهاي کمالات
عملیّه است.
ابن عباس نقل نموده که حضرت پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم در وقت تلاوت این آیه فرمود که تزکیه نفس موجب تصفیه دل
است، هرگاه که نفس از
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 498 )
ص: 231
شوب هوا مزکّی شود، فی الحال دل از لوث تعلق به ما سوي مصفّی گردد و همگی خاطر مصروف دارد بر تأدیه شکر گزاري و
«1» . بکلّی مستغرق در طاعت و فرمانبرداري
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 11 ] ... ص : 231
( کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْواها ( 11
کَذَّبَتْ ثَمُودُ: تکذیب کردند قبیله ثمود، بِطَغْواها: به سبب سرکشی و دشمنی مر پیغمبر خود حضرت صالح علیه السّلام را. بیان آیه
آنکه سوگند به امور مذکوره هر آینه فرود آورد خداي تعالی عذاب را بر کفار مکه، به جهت تکذیب ایشان رسول خدا را همچنان
که عذاب را نازل فرمود بر قوم ثمود، به جهت تکذیب ایشان پیغمبرشان را.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 12 ] ... ص : 231
( إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها ( 12
إِذِ انْبَعَثَ أَشْقاها: زمانی که برخاست شقیترین و بدبختترین قبیله ایشان که آن قدّار بن سالف بود، بر قصد پی کردن ناقه. مراد
اشقی جماعتی باشند، یعنی برخاستند به قصد ناقه جماعتی از ایشان که شقیترین آن قبیله بودند، و قدار از جمله آن جماعت بود.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 13 ] ... ص : 231
( فَقالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ ناقَۀَ اللَّهِ وَ سُقْیاها ( 13
صفحه 159 از 252
__________________________________________________
. 1) تفسیر منهج الصادقین، (چ سوم) ج 10 ص 260 )
ص: 232
فَقالَ لَهُمْ: پس گفت مر آن قبیله را با جماعتی از ایشان که قصد پی کردن ناقه را داشتند، رَسُولُ اللَّهِ: فرستاده خدا که حضرت صالح
علیه السّلام بود، ناقَۀَ اللَّهِ: دست بدارید ناقۀ اللّه را.
نکته- اضافه براي تعظیم و اشعار به غرائب آن است، چه اخراج آن از سنگ به کیفیّت خاصه که سرخ مو و شیر دار با بچه، خارق
عادت و از آیات عظمت الهی بود. و حضرت آنها را تذکّر داد که حذر کنید از عقر ناقه که خداي تعالی آن را براي شما از سنگ
به قدرت خود بیرون آورده.
وَ سُقْیاها: و واگذارید شرب او را. یعنی مانع شرب او مشوید، در وقتی که نوبت او است تا عذاب به شما فرود نیاید.
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 14 ] ... ص : 232
( فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوها فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها ( 14
فَکَ ذَّبُوهُ: پس تکذیب کردند حضرت صالح را در آنچه تحذیر ایشان کرده بود از ورود عذاب بعد از پی کردن ایشان ناقه را،
فَعَقَرُوها: پس پی کردند شتر را و مجروح ساختند او را به شمشیر و قوایم او را قطع کردند و بکشتند. فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ: پس فرو پوشانید
عذاب را بر ایشان، رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ: پروردگار ایشان به سبب گناهان ایشان از مخالفت فرمان پیغمبر و سرکشی از حکم خدا، فَسَوَّاها:
پس یکسان گردانید عذاب را بر همه ایشان، یعنی صغیر و کبیر ایشان را مستأصل ساخت و یکی از آنها را باقی نگذاشت. یا یکسان
ساخت زمین را بر ایشان یعنی سقف و دیوار ایشان را بر سر آنها فرو کوفت و همه را در زیر آن پنهان ساخت.
ص: 233
[سوره الشمس ( 91 ): آیه 15 ] ... ص : 233
( وَ لا یَخافُ عُقْباها ( 15
وَ لا یَخافُ عُقْباها: و حال آنکه نمیترسد عاقبت و تبعه دمدمه را.
چنانچه ملوك میترسند از آنچه در عقب هلاك واقع شود که آن معارضه دشمن است با آنها و انتقام کشیدن از ایشان و به جهت
آن بعضی را باقی میگذارد. مراد آن است که حق تعالی باکی از آن ندارد و حال آنکه هیچ کس بر او غلبه ندارد و ذات یگانه او
قاهر بر تمام اشیاء باشد.
تنبیه- راضی بودن یا نبودن در عملی شریک گرداند شخص را در آن عمل.
در نهج البلاغه حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام فرماید: ایّها النّاس انّما یجمع النّاس الرّضا و السّخط و انّما عقر ناقه ثمود رجل واحد
اي گروه مردمان جز این نیست جمع نماید مردم به جزاي .« فعقروها فاصبحوا نادمین » : فعمّهم اللّه بالعذاب لمّا عمّوه بالرّضا فقال
اعمال رضا داشتن و غضب نمودن و به درستی که پی نمود ناقه ثمود را یک نفر پس فراگرفت خداي تعالی به عذاب آنها را به
.«1» جهت- راضی بودن آنان پی کردن شتر را
تتمّه- به روایت صحیحه، عثمان بن صهیب از پدر خود روایت نموده که حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم امیر المؤمنین
« فمن اشقی الاخرین » علیه السّلام را فرمود: یا علی شقیترین پیشینیان کیست؟ گفت عاقر ناقه ثمود. حضرت فرمود: راست گفتی
آن کسی است که شمشیر :« الّذي یضربک علی هذه » : پس کیست شقیترین آخرین؟ گفت: نمیدانم یا رسول اللّه. حضرت فرمود
صفحه 160 از 252
.«2» بر این موضع تو زند، و اشاره فرمود به تارك سر امیر المؤمنین علیه السّلام
شیخ المحدّثین صدوق (رحمه اللّه) در امالی در ذیل حدیث فضیلت ماه
__________________________________________________
[...] .( 1) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 192 ص 650 و صبحی صالح خطبه 201 ، ص 319 )
. 2). مجمع البیان طبرسی (چ 1403 هج) ج 5 ص 499 )
ص: 234
مبارك رمضان [نقل نموده : امیر المؤمنین علیه السّلام سؤال نماید [از پیامبر که افضل اعمال در این ماه چیست؟ حضرت فرمود: یا
ابا الحسن افضل اعمال در این ماه پرهیزکاري از محرّمات الهی است. بعد گریه نماید. علی علیه السّلام گوید: چه چیز شما را به
گریه واداشت؟ حضرت فرمود: گریه نمایم براي آنچه حلال دانند نسبت به تو در این ماه. کانی بک و انت تصلّی لربّک و قد انبعث
اشقی الاوّلین و الاخرین شقیق عاقر ناقۀ ثمود فضربک ضربۀ علی قرنک فخضب منها لحیتک. امیر المؤمنین علیه السّلام گوید:
«1» . عرض کردم در این حال در سلامت دین باشم؟ فرمود: در سلامت دین تو
__________________________________________________
. 1) امالی صدوق (با ترجمه کمرهاي) (چ اسلامیه 1380 هج)- مجلس 20 ص 95 )
ص: 235
ص : 235 ... «( و اللیل ) » سوره نود و دوم
اشاره
سوره و اللیل- این سوره مبارکه مکی است.
عدد آیات- بیست و یک به اتّفاق علما.
عدد کلمات- هفتاد و یک.
عدد حروف- سیصد و ده.
ثواب تلاوت آن در سوره و الشمس مذکور شد.
در سوره سابقه موکّد به قسم شد در این سوره نیز افتتاح به قسم فرماید.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 1] ... ص : 235
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
( وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشی ( 1
وَ اللَّیْلِ: سوگند به شب، إِذا یَغْشی چون بپوشد آفتاب را، یا روشنی روز را، یا جمیع عالم را به ظلمت خود.
ص: 236
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 2] ... ص : 236
صفحه 161 از 252
( وَ النَّهارِ إِذا تَجَلَّی ( 2
وَ النَّهارِ: و سوگند به روز، إِذا تَجَلَّی: چون آشکار گردد به زوال ظلمت شب یا متبیّن و منکشف شود به طلوع آفتاب.
بیان- شب و روز از اعظم نعم الهیاند که اگر عالم همیشه متصف به ظلام میبود، بندگان را طلب معاش ممکن نبود و اگر پیوسته
روشن و منجلی بود، به سکون منتفع نمیشدند. و نیز ضبط حساب که از امور مهمه است، در معاملات، که منشأ روزي و غیر آن
است از منافع کثیره و مصالح عظیمه، منوط به وجود هر دو است. پس از این جهت حق سبحانه مکرر به آنها قسم یاد فرموده و
افتتاح هر دو سوره به آن، و بعد از آن فرماید:
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 3] ... ص : 236
( وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی ( 3
وَ ما خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنْثی و سوگند به قادر عظیم القدره که بیافرید نر و ماده را، یعنی آدم و حوا را که منشأ وجود آدمیانند از ذکور و
اناث، یا جمیع مذکّر و مؤنّث را از انواع حیوانات. در روایت آمده که حق سبحانه هیچ ذي روحی نیافرید مگر آنکه مذکر یا مونّث
«1» . است و خنثی مشکل. اگر امر نزد ما مشکل است، اما نزد سبحانه غیر مشکل است، چون او عالم است به ذکور و اناث
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 4] ... ص : 236
( إِنَّ سَعْیَکُمْ لَشَتَّی ( 4
__________________________________________________
. 1). تفسیر منهج الصادقین، (چ سوم) ج 10 ص 264 )
ص: 237
قسم به مذکورات، إِنَّ سَعْیَکُمْ: به درستی که سعی و کوشش شما در اعمال و اقوال، لَشَتَّی: هر آینه پراکنده و مختلف است در انجاء
و اهلاك، که بعضی از سعی شما موجب نجات است و رستگاري و بعضی دیگر سبب هلاکت و گرفتاري. و از حضرت رسول
اکرم مروي است که: النّاس رجلان مبتاع نفسه فمعتقها و بایع نفسه فموبقها. یعنی مردم دو نوعند. یکی آنکه خود را بخرد و آزاد
«1» . کند و دیگري آنکه خود را بفروشد و هلاك کند
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 5] ... ص : 237
( فَأَمَّا مَنْ أَعْطی وَ اتَّقی ( 5
پس بیان اعمال مختلفه و پاداش آن را فرماید.
فَأَمَّا مَنْ أَعْطی پس اما هر که عطا کند حقوق مال خود را در راه خدا، وَ اتَّقی و پرهیز کرد از معاصی و محرمات
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 6] ... ص : 237
( وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی ( 6
وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی و تصدیق کرد به کلمه نیکو، که آن شهادتین است (لا اله الا اللّه محمد رسول اللّه)، یا تصدیق نمود وعده عوض
را که این است:
یا غیر «4» « مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ » و «3» « مَنْ جاءَ بِالْحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها » و «2» « وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُهُ »
صفحه 162 از 252
آن از هر کلمه که دلالت بر
__________________________________________________
. 1). تفسیر منهج الصادقین، (چ سوم) ج 10 ص 264 )
. 2) سوره سباء آیه 39 )
. 3) سوره انعام آیه 160 )
. 4) سوره بقره آیه 261 )
ص: 238
حق کند، یا باور داشت حسنی را که ایمان است، یا ملت حسنی را که ملت اسلام است، یا مثوبت حسنی را که بهشت است
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 7] ... ص : 238
( فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْري ( 7
فَسَ نُیَسِّرُهُ: پس زود باشد که آسانی دهیم او را، یعنی توفیق دهیم و اسباب لطف به او کرامت فرمائیم تا آماده شود، لِلْیُسْري براي
اطاعتی که آسانتر و راحتتر امور باشد بر او و به طیب نفس به آن اقدام نماید. یا آماده سازیم او را براي حالتی یا طریقهاي که
مؤدّي شود به یسر و راحت که آن دخول بهشت است.
از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام مروي است که روزي رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم به جنازه حاضر شد و چوبی در
دست داشت و به طریق تفکّر آن را بر زمین میزد. بعد از آن فرمود که هیچ کس نباشد الا آنکه او را جائی در بهشت باشد و جائی
کار کنید که هر کس مهیّا « اعملوا فکلّ میسّر لما خلق له » . در جهنم. مردي گفت: یا رسول اللّه پس ما ترك عمل کنیم. فرمود نه
کرده شده براي کاري که آفریده شده است براي او. پس این آیه:
و نیز از حضرت رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مروي است که: ما طلعت شمس قطّ الّا بجنبیها ملکان یقولان: اللّهمّ «1» . خواند
عجّل لمنفق خلفا و لممسک تلفا یعنی هیچ روز آفتاب بر نیاید، مگر که دو جانب او دو ملک باشند که میگویند:
بار خدایا هر که مالی نفقه کند عوض او به تعجیل به او برسان و هر که امساك کند از انفاق به تعجیل مال او را تلف نما. بعد از آن
.«2» « فامّا من اعطی و اتّقی و صدّق بالحسنی فسنیسّره للیسري » : فرمود: مصدّق این سخن آن است که
__________________________________________________
. 1). تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه) ج 12 ص 105 )
. 2). تفسیر ابو الفتوح (چ اسلامیه) ج 12 ص 104 )
ص: 239
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 8] ... ص : 239
( وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنی ( 8
وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ: و اما کسی که بخل کرده به دادن حقوق مال خود یا کلمه توحید، وَ اسْتَغْنی و بینیاز دید خود را به شهوات دنیا از
ثواب الهی، و بدین سبب به موجبات آن که اتیان طاعت و اجتناب از معصیت است، توجه ننمود.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 9] ... ص : 239
صفحه 163 از 252
( وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی ( 9
وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنی و تکذیب کرد کلمه نیکوتر را که کلمه توحید است. یا عوض وعده یا غیر آن از کلمات حقّه، یا خصلت نیکوتر
که تدین به دین اسلام است.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 10 ] ... ص : 239
( فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري ( 10
فَسَ نُیَسِّرُهُ: پس مهیّا گردانیم او را به جهت آن عناد و سوء اختیار خود تکذیب را، اسباب لطف و توفیق را از او باز گیریم و او را در
بادیه خذلان واگذاریم تا آماده شود: لِلْعُسْري براي خصلتی یا طریقه یا حالتی که مودي شود به عسر و سختی او، که آن دخول
یَجْعَلْ صَ دْرَهُ ضَ یِّقاً » : آتش جهنّم است. یا منع الطاف کنیم از او تا طاعت بر او دشوارترین چیزي شود. چنانچه در آیه دیگر فرماید
«1» .« حَرَجاً کَأَنَّما یَصَّعَّدُ فِی السَّماءِ
__________________________________________________
. 1) سوره انعام آیه 125 )
ص: 240
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 11 ] ... ص : 240
( وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّي ( 11
وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ: و دفع نکند از او عذاب را مال او که به آن بخل ورزیده، إِذا تَرَدَّي: چون هلاك شود. مراد وقت موت یا در قبر
یا زمانی که در جهنّم درآید. ممکن است (ما) استفهامیه و براي انکار باشد. یعنی مال او چه چیز را منع کند از او از عذاب و
عقاب؟
شأن نزول- ابن عباس نقل نموده که مردي از انصار در سراي او درختی از خرما بود که بعضی از شاخههاي او در سراي همسایه
فقیر عیال بار آویخته بود.
صاحب درخت هرگاه آمدي و از میوههاي آن چیدي، اگر احیانا میوهاي از آن درخت بیفتادي، اطفال همسایه آن را برداشتندي.
آن مرد فورا پائین آمدي و آن را از ایشان بگرفتی و اگر آن را در دهن داشتندي، انگشت در دهن ایشان کردي و بیرون آوردي.
مرد همسایه شکایت خدمت حضرت رسالت صلّی اللّه علیه و آله و سلّم نمود. حضرت صاحب درخت را طلبید، فرمود فلان درخت
که شاخههاي او در خانه همسایه است، به من بفروش به نخلهاي که در بهشت به تو دهم. آن شخص گفت مرا نخلستان بسیار هست
و این نخله بهترین نخلها و خاطر من به آن متعلّق است و بدین جهت به فروش آن راضی نیستم. ابو دحداح چون این بشنید، گفت یا
رسول اللّه اگر من این نخله را از او بخرم، از من میخري به آن درخت بهشتی؟ فرمود: آري از تو میخرم به نخلهاي از نخلات
بهشت که به او میدادم. پس ابو دحداح نزد آن مرد رفت، طلب بیع کرد. آن شخص گفت تو میدانی که پیغمبر از میخرید آن را
به درختی از بهشت و من علاقه دارم.
ابو دحداح گفت مدّعاي تو چیست؟ گفت کمتر از چهل نخله آن را نفروشم.
ابو دحداح هر چه اصرار کرد به کمتر از چهل عدد راضی نمیشد. پس آن درخت را خرید به خرماستان که مشتمل بر چهل
درخت بود و آمد خدمت حضرت عرض کرد: نخله را خریدم. حضرت آن را از ابو دحداح خرید به درخت بهشتی. پس به خانه
همسایه آمد، فرمود این نخله را به تو و عیالات تو بخشیدم. حق تعالی ابن ص: 241
صفحه 164 از 252
که سعی شما مختلف است، چنانچه مرد انصاري براي دنیا و ابو دحداح براي آخرت بود. «1» سوره را نازل فرمود
تنبیه- آیه عامّ است عموم مکلّفین را در هر عصر و زمان.
تتمّه- عیّاشی از حضرت باقر علیه السّلام روایت نمود در تفسیر این آیه:
فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْري . قال: لا یرید شیئا » وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنی اي بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک » فَأَمَّا مَنْ أَعْطی ممّا اتاه اللّه »
وَ اسْتَغْنی وَ کَ ذَّبَ بِالْحُسْنی بانّ اللّه یعطی بالواحد عشرا الی اکثر من ذلک » بما اتاه اللّه « وَ أَمَّا مَنْ بَخِ لَ » من الخیر الّا یسّر اللّه له
اما و اللّه ما تردّي « وَ ما یُغْنِی عَنْهُ مالُهُ إِذا تَرَدَّي » : فَسَ نُیَسِّرُهُ لِلْعُسْري فقال: لا یرید شیئا من الشّرّ الّا یسّر له. ثمّ قال ابو جعفر علیه السّلام »
و لا حایط و لا تردّي فی بئر و لکن تردّي فی نار جهنّم. فرمود: امّا کسی که عطا کند از آنچه داده است او را خدا و «2» من خیل
تصدیق نماید به حسنی، یعنی: به اینکه عطا فرماید خدا یکی را به ده و اکثر از آن، پس زود است آسان فرماید او را که اراده نکند
چیزي از خیر را مگر آنکه آسان فرماید براي او. و امّا کسی که بخل نماید به آنچه عطا فرموده خدا او را و تکذیب نماید به حسنی
که خدا عطا نماید یکی را به ده و زیادتر، پس زود باشد میرساند او را به سختی که نخواهد چیزي از شرّ را مگر آنکه آسان شود
.«3» براي او، و دفع نکند از او مال او از اسبها و خانهها، وقتی که وارد شود در مهلکه، و وارد نشود در چاهی مگر در آتش جهنّم
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 12 ] ... ص : 241
( إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدي ( 12
__________________________________________________
. 1). مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 501 )
ثبت شده است. « من جبل » 2) در مجمع البیان )
3). مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 502 به نقل از عیاشی (ترجمه حدیث تفاوت اندکی با متن آن دارد). )
ص: 242
إِنَّ عَلَیْنا: به درستی که بر ما واجب است از راه لطف، لَلْهُدي
راهنمائی نمودن. یعنی حکمت و مصلحت مقتضی آن است که هدایت مردمان کنیم به ارسال رسل و انزال کتب و نصب دلایل و
بیان شرایع. اما قبول هدایت به اختیار بندگان است نه به اجبار، تا ثواب و عقاب بر آن لازم آید. پس هر که اطاعت نمود، هدایت
یافت و هر که اعراض نمود به سوء اختیار خود، گمراه شد.
«1» .« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً »
راه است و چاه دیده بینا و آفتاب تا آدمی نگاه کند پیش پاي خویش
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 13 ] ... ص : 242
( وَ إِنَّ لَنا لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی ( 13
وَ إِنَّ لَنا: و به درستی که براي ما است، لَلْآخِرَةَ وَ الْأُولی سراي عقبی و سراي دنیا. و چون مالک هر دو ما هستیم، پس در هر دو سرا
هر چه خواهیم دهیم. یا ثواب دارین را به مهتدي دهیم و تارك اهتدا ضرر به ما نتواند رسانید.
بلکه ضرر راجع به خود او شود که به سوء اختیار از سعادت دنیا و آخرت محروم و به خسران دنیا و آخرت گرفتار گردد.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 14 ] ... ص : 242
صفحه 165 از 252
( فَأَنْذَرْتُکُمْ ناراً تَلَظَّی ( 14
بعد از آن تهدید فرماید بندگان را:
فَأَنْذَرْتُکُمْ: پس میترسانیم شما را، ناراً تَلَظَّی: به آتشی که زبانه و شعله زند.
__________________________________________________
[...] . 1) سوره انسان (دهر) آیه 3 )
ص: 243
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 15 ] ... ص : 243
( لا یَصْلاها إِلاَّ الْأَشْقَی ( 15
لا یَصْلاها: در نیاید و نمیچسبد آن آتش، إِلَّا الْأَشْقَی: مگر بدبختترین مردمان، به جهت انهماك در کفر و عصیان.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 16 ] ... ص : 243
( الَّذِي کَذَّبَ وَ تَوَلَّی ( 16
الَّذِي کَ ذَّبَ: آن کس که تکذیب کرد امر معاد و احوال آخرت را، وَ تَوَلَّی: و پشت کرد و برگشت از اطاعت حق و تکذیب پیغمبر
نمود و از اطاعت او اعراض نمود.
بیان- کافر و جاحد به بقاء کفر و جحود مخلّد در آتش، لکن مؤمن عاصی به مقدار گناه خود عذاب شود به عدل و در آخر به
سبب ایمان نجات یابد یا به شفاعت.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 17 ] ... ص : 243
( وَ سَیُجَنَّبُهَا الْأَتْقَی ( 17
وَ سَیُجَنَّبُهَا: و زود باشد که دور گردانیده شود از آن آتش، الْأَتْقَی:
پرهیزکارترین مردمان، یعنی پرهیزکار از شرك و عصیان.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 18 ] ... ص : 243
( الَّذِي یُؤْتِی مالَهُ یَتَزَکَّی ( 18
الَّذِي یُؤْتِی مالَهُ: آن کس که میدهد مال را، یعنی در مصارف خیر
ص: 244
صرف میکند، یَتَزَکَّی: طلب نماید پاکی را نزد خدا و به اخلاص آن را میدهد بدون شایبه ریا و سمعه یا آنکه زکوة مال خود را
عطا کند.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 19 ] ... ص : 244
( وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَۀٍ تُجْزي ( 19
وَ ما لِأَحَدٍ عِنْدَهُ: و نیست هیچ کس را نزد آن معطی، مِنْ نِعْمَۀٍ تُجْزي
صفحه 166 از 252
از نعمتی و منّتی که مکافات کرده شود، یعنی تا قصد کند به اعطاي آن مجازات آن نعمت را، بلکه اعطاي آن نمیکند.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 20 ] ... ص : 244
( إِلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ الْأَعْلی ( 20
إِلَّا ابْتِغاءَ وَجْهِ: مگر براي رضاي رَبِّهِ الْأَعْلی پروردگار خود که برتر و بزرگتر است در ذات و صفات.
بیان- این غایت مرتبه اخلاص عمل است که هیچ چیز منظور نباشد، مگر خاصّ و خالص براي رضاي خدا باشد، لا غیر.
[سوره اللیل ( 92 ): آیه 21 ] ... ص : 244
( وَ لَسَوْفَ یَرْضی ( 21
وَ لَسَوْفَ یَرْضی و زود باشد که خشنود شود به آنچه خداي تعالی به او مرحمت فرماید از مثوبات عظمی براي جزاي اعطاي مال به
قصد اخلاص و تقرّب نزد حضرت ذو الجلال. در خبر آمده هر گاه پیغمبر به نخلستان ابو دحداح
ص: 245
.«1» بگذشتی، فرمودي: ابو دحداح را در بهشت بهتر از این خواهد بود
تبصره- گوهر گرانبهاي تمام اعمال خیر از انفاق و غیر آن اخلاص و رضاي الهی است، که اگر شخص عامل قصد خود را خالص
گرداند براي رضاي خدا، در آخرت ثواب جزیل و در دنیا آثار برکت آن در اعقاب او تا روز قیامت ظاهر گردد. چنانچه نقل شده
چون حضرت آدم علیه السّلام هبوط به زمین نمود، وحوش بیابان به زیارت و تهنیت او آمدند. حضرت به فراخور هر کدام دعا
نمود.
جماعتی از آهوان آمدند، حضرت دعا و مسح نمود پشت آنان را، پس ظاهر شد از آنان نافه مشک. آهوان دیگر پرسیدند: از کجا
یافتید، گفتند: زیارت صفی اللّه آدم علیه السّلام نمودیم دعا و مسح نمود پشت ما را. بقیّه آمدند حضرت دست کشید، چیزي ظاهر
نشد. جهت را سؤال کردند گفت: عمل شما براي رسیدن به مقصد امثال شما بود و لکن آنان عملشان براي رضاي خدا بود. پس
ظاهر شد آثار عمل در اعقاب آنها تا روز قیامت.
__________________________________________________
. 1) مجمع البیان (چ 1403 هج) ج 5 ص 501 )
ص: